روزی در مسجد اعظم قدری بحث ایشان طول کشید تا وقت نماز مغرب داخل شد. مؤذن شروع به اذان نموده و صدای اذان بوسیله بلندگو وضع درس را بهم زد. بعضی از تلامذه خواستند متعرض مؤذن شوند و این مطلب به سمع ایشان رسید. فردا که تشریف آوردند، فرمودند: چنین شنیده ام و شدیداً آنان را منع نمودند و فرمودند: تقصیر از ما بود که بحث را طول دادیم والا مؤذن به وظیفه عمل نموده که گفتن اذان باشد و فرمودند من راضی نیستم به خاطر من به احدی اهانت و جسارتی شود،
صحیفه دلجلد 1صفحه 38
فقط محبت و علاقه قلبی کافی است.
صحیفه دلجلد 1صفحه 39