فصل سوم: خاطرات حجت الاسلام محمدکاظم شکری

شیخ علی اوسطی (فلاخن انداز)

‏در قم حکومت نظامی اعلام شده بود و تیمسار خسروداد وارد قم شد. ‏‎ ‎‏تانک‌ها در شهر حر کت می‌کردند. از پل آهنچی به طرف پل حجتیه ‏‎ ‎‏می‌رفتند. بلندگو هم اعلام حکومت نظامی می‌کرد. به ما نزدیک شدند، ‏‎ ‎‏همه فرار کردند. من احساس کردم اگر در برویم‌، دشمن جری‌تر ‏‎ ‎‏می‌شود. وقتی رسیدند، از من پرسیدند برای چی فرار می‌کنید، ما که به ‏‎ ‎‏شما کاری نداریم‌. بعد از چند دقیقه درگیری شد. من شیخ علی اوسطی ‏‎ ‎‏را دیدم که با فلاخنش درگیر بود. برای چند لحظه صدای رگبار به گوش ‏‎ ‎‏رسید که خبر رسید شیخ علی اوسطی را کشتند. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 146