یک شب بعد از نماز مغرب و عشا خبر دادند که اطلاعات با گروه زیادی به رهبری کامکار رئیس اطلاعات آمدهاند که علی اصغر عیشی سعادتی را بگیرند. رفقا و طلبهها جمع شدند و در مدرسه یک درگیری سختی بین آنها و مأمورین به وجود آمد. طلبهها با مهر و چوب حمله میکردند ولی بالاخره آنها موفق شدند سعادتی را ببرند.
یک رفیق دیگری هم داشتم به نام هاشمآبادی که در جوانی فوت کرد. وی در فروش رساله و کتابهای امام نقش داشت. بچهها جمع شدند که به سر مزار وی بروند. به طور دستهجمعی شعری انقلابی به زبان عربی را میخواندیم.
ساواک نمیدانست که ما چه میگوئیم ولی محاصرهمان کرده بود. دیگر اینکه یک روز بنا شد جلسهای در مسجد بالا سر حضرت معصومه(س) داشته باشیم و راجع به مسائل روز سخنرانی کنیم. به چند نفر از رفقا گفتیم صحبت کنند، نکردند. من هم که تا آن لحظه صحبت نکرده بودم، عمامه مرحوم حاج اسدالله موسوی را روی سرم گذاشتم و شروع کردم به صحبت کردن و با بدترین توصیفها از رژیم یاد کردم. بچهها شعار میدادند. من نشستم و عمامه را از سر بیرون کردم و به صورت شخصی در آمدم و مشکلی هم پیش نیامد.
کتابدهه پنجاهصفحه 117
یکی دیگر از خاطرات این سال، این بود که دو دستگاه اتوبوس گرفتیم و از قم به تهران آمدیم تا علیه ناهنجاریهای رژیم اعتراض کنیم. به همین مناسبت به مسجد سید عزیزالله بازار که آیتالله سید احمد خوانساری امام جماعتش بود، رفتیم. رهبری جمعیت را حجتالاسلام غلامحسین حقانی برعهده داشت. آقای خوانساری اجازه نداد که به خانهاش برویم؛ ولی در مسجدش آقای موحدی ساوجی سخنرانی کرد.
به طرف مولوی و بازار بزرگ هدایت شدیم و از آنجا برایمان اتوبوس گرفتند و تعقیبمان کردند. نرسیده به باقرآباد چند تا از کامیونهای ارتشی رسیدند و کماندوهای مسلح با سپر و باتوم پیاده شدند و صف بستند و جلوی ما را گرفتند. آقای موحدی ساوجی را گرفتند. ما گفتیم ما را هم ببرید. گفتند: خیلی بلبلزبانی میکنید. ببریمتان؟ من هم مشورت کردم. آقایان سید کاظم رضوی مهرجردی و سید عزیزالله موسوی گفتند: اگر یک نفر برود یک تحلیل ارائه میدهد اگر ما هم برویم و تحلیل ارائه دهیم چند تحلیل میشود. راه افتادیم. عدهای به سوی تهران و عدهای هم که نقش کمتری داشتند به سوی قم عزیمت کردند.
سالهای 51 و52 از حساسترین سالهایی بود که بچهها در سطح بسیار وسیعی کتابها و رسالههای امام را توزیع کردند. آقایان تقوی محلاتی، سلیمی خاوهای، اسدالله موسوی، عبدالله کرمانشاهی، درچهای، دری نجف آبادی نقش مؤثری در توزیع کتابها داشتند.
کتابدهه پنجاهصفحه 118