فصل دوم: خاطرات حجت الاسلام علی خاتمی

22بهمن ـ روز پیروزی

‏روز 22 بهمن که انقلاب در تهران پیروز شد، من در منزل آقای حاجی ‏‎ ‎‏فراهنگ‌پور بودم‌ و سرود ایران‌، ایران‌، ایران‌، خون و مرگ و عصیان که ‏‎ ‎‏از رادیو پخش می‌شد، گریه ما را در آورده بود. ‏

‏ما لحظه به لحظه با تهران در تماس بودیم‌. اغلب دستورات از مدرسه ‏‎ ‎‏رفاه گرفته می‌شد. هنوز پادگان تبریز مقاومت می‌کرد. مردم با چوبدستی ‏‎ ‎‏نگهبانی می‌دادند. البته بین کمیته امام خمینی و کمیته شریعتمداری ‏‎ ‎‏رقابت شدیدی وجود داشت‌. بنده به آیت‌الله قاضی گفتم که تیمسار ‏‎ ‎‏بیدآبادی‏‎[1]‎‏ را احضار کند و از وی بخواهد پادگان را تحویل دهد. از ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 95
‏تهران خبر رسید که پادگان حـر تحویل آقای حسن لاهوتی گردید و ‏‎ ‎‏قدرت انقلابیون تثبیت شده است‌. ‏

‏مجاهدین خلق خیلی تلاش می‌کردند که ذهن آقای قاضی طباطبایی ‏‎ ‎‏را به سمت خودشان جهت دهند. می‌گفتند: ما خیلی توان داریم‌. شما ‏‎ ‎‏انتظامات شهر را به ما بدهید. ‏

‏خصوصا موسی خیابانی که مرتب در رفت و آمد بود و بلوف می‌زد. ‏

‏من به آقای قاضی گفتم‌: حاج آقا اینها بزرگ‌شان که فتح‌الله‌نژاد است ‏‎ ‎‏و با هم زندان بودیم‌، چند روز قبل به من می‌گفت که دو تا کلت بیشتر ‏‎ ‎‏نداریم که یکی‌شان هم سوزن ندارد. اینها چگونه می‌خواهند پادگان ‏‎ ‎‏نظامی را در دست بگیرند. آقای قاضی هم گفت‌ من انتظامات شهر را به ‏‎ ‎‏نیروی هوایی می‌دهم‌. ‏

‏مسئولیت انتظامات به سرهنگ اسکویی که از نیروی هوایی بود، داده ‏‎ ‎‏شد. آقای دکتر سعید رجایی خراسانی که از اساتید مسلمان دانشگاه ‏‎ ‎‏تبریز بود لیست 300 دانشجوی مسلمان را به ما داد و ما در هر کمیته‌ای ‏‎ ‎‏5 نفر از آنها را فرستادیم‌. با بیدآبادی هم صحبت کردیم و با ‏‎ ‎‏صورت‌جلسه‌ای که تنظیم کردیم 100 قبضه اسلحه تحویل گرفتیم و در ‏‎ ‎‏اختیار کمیته‌‌های شهری قرار دادیم‌. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 96

  • 1. فرماندار نظامی تبریز.