خیلی از بچههایی که از شهرستانها بودند، سالی یک بار ملاقاتی داشتند. بعضی خانوادهها هفتهای دو بار به ملاقاتی میآمدند. به مناسبت عید نوروز به ما اجازه میدادند که بچههایمان را به مدت دو دقیقه بغل کنیم و ببوسیم.
با این وجود یک روحیه تعاونی در زندان بود که اگر چیزی داشتیم با هم میخوردیم و بین هم تقسیم میکردیم و لذا معلوم نمیشد چه کسی برایش ملاقاتی آمده و پول و لباس و... آوردهاند. چون کسی اموال را حق خود نمیدانست.
خانوادهها مجاز بودند که پیژامه، پیراهن و... بیاوردند. هر اطاقی یک مسئول و هر بندی یک شهردار داشت. فوری معلوم میشد که مثلا این هفته پنج تا پیراهن آمده، ده تا زیر پیراهن و چقدر پیژامه و... میدانستیم چه کسانی ندارند یا کم دارند. فوری بین آنها تقسیم میشد.
در مورد پول هم، همینطور رفتار میشد. خریدها همگانی بود و هر چه مورد نیاز بود میخریدیم و بالسویه تقسیم میکردیم.
کتابدهه پنجاهصفحه 81