فصل اول: خاطرات حجت الاسلام حسن حسن زاده کاشمری

تبعید امام

‏سال 1343 پس از اینکه امام را به ترکیه تبعید کردند‏‎[1]‎‏  در قم برای ر‌هایی ‏‎ ‎‏امام جلساتی در مسجد بالاسر حضرت معصومه‌(س) برگزار می‌شد و ما ‏‎ ‎‏در آنجا دعای توسل می‌خواندیم‌. در آن مجالس بعد از دعا بازگشت امام ‏‎ ‎‏دعا می‌کردند. این وضع تا تابستان سال بعد ادامه داشت‌. تابستان حوزه ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 14
‏تعطیل شد و طلاب قم به مشهد آمدند. در مشهد به فکر افتادیم که ‏‎ ‎‏جلسه دعای توسل را برای استخلاص حضرت امام و برگشت ایشان ‏‎ ‎‏تشکیل دهیم‌. لذا در داخل حرم در [رواق‌] دارالسیاده با عده‌ای از طلاب ‏‎ ‎‏مشهد و قم برنامه‌ریزی کردیم که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا یکی ‏‎ ‎‏بلند شود و دعای توسل بخواند و وقتی به نام حضرت موسی‌بن ‏‎ ‎‏جعفر(ع) رسید، روضه بخواند و بعد مسائل تبعید امام را مطرح کند و ‏‎ ‎‏برای استخلاص امام دعا کند. چند شبی این جلسه برگزار شد و ساواک ‏‎ ‎‏مشهد دخالت کرد. یک شب خدمه حرم حضرت امام رضا (ع) با ‏‎ ‎‏چوب‌هایی که از قبل تهیه کرده بودند، ریختند سر ما و تقریبا همه ما را ‏‎ ‎‏زدند و تار و مار کردند. ‏

‏شب بعد در مسجد گوهرشاد، درب جنوبی دعای توسل برگزار ‏‎ ‎‏کردیم‌. دعا را که ادامه می‌دادیم هر کس که دعا می‌خواند دستگیر می‌شد. ‏‎ ‎‏تعداد زیادی از برادران و دوستان از طلاب مشهد و قم دستگیر شدند. ‏‎ ‎‏نهایتاً شب آخر خودم بلند شدم و دعای توسل را خواندم و شروع به ‏‎ ‎‏صحبت کردم و  برای سلامتی امام دعا کردم‌، جمعیت هم آمین می‌گفت‌. ‏‎ ‎‏آن شب درگیری پیش آمد و همه کسانی که در جلسه بودند شناسایی و ‏‎ ‎‏دستگیر شدند. من هم دستگیر شدم‌ و به همراه بقیه زندان رفتم‌. از ‏‎ ‎‏برادرانی که دستگیر شدند، آقای هادی خامنه‌ای‌، آقای علی عجم‌، آقای ‏‎ ‎‏عظیمی و آقای مؤیدی‌ (که از مدرسین حوزه قم است‌) بودند. به هر ‏‎ ‎‏حال ما در زندان مشهد یک ماه از بازداشت بودیم‌. ‏

‏پس از این که از زندان آزاد شدم به شهر سمنان آمدم‌. سمنان در یک ‏‎ ‎‏جلسه‌ای سخنرانی کردم‌. جمعیت زیادی حضور داشتند. مسائل امام، ‏‎ ‎‏تبعید ایشان و مشکلاتی که در راه انقلاب هست و مسائل سیاسی را ‏‎ ‎‏مطرح کردم‌. در سمنان دستگیر شدم و مدتی در زندان بودم و با ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 15
‏فعالیت‌های مرحوم آیت‌الله سمنانی‌، علامه حائری، علامه لنکرانی از ‏‎ ‎‏زندان آزاد شدم. ‏

‏پس از اینکه از زندان آزاد شدم به مشهد هم نمی‌توانستم بروم‌؛ چون ‏‎ ‎‏تحت تعقیب بودم‌؛ لذا تصمیم گرفتم برای زیارت حضرت امام به نجف ‏‎ ‎‏بروم‌. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 16

  • 2. 13 آبان 1343.