فصل اول: خاطرات حجت الاسلام حسن حسن زاده کاشمری

کتاب شهید جاوید

‏یکی از مسائل آن سال‌ها، مسأله کتاب «شهید جاوید» بود. درباره مطالب ‏‎ ‎‏کتاب بحث نمی‌کنم ولی از مسائلی که ساواک بهانه کرد برای سرکوبی‌، ‏‎ ‎‏کتاب شهید جاوید بود. این کتاب در سال 1350 نشر یافت و ‏‎ ‎‏نویسنده‌اش آقای صالحی نجف‌آبادی بود. وقتی کتاب منتشر شد بازتاب ‏‎ ‎‏شدیدی در حوزه گذاشت‌؛ یعنی عده زیادی موافق این کتاب شدند و ‏‎ ‎‏عده‌ای هم مخالف، و ساواک از این قضیه بسیار استفاده کرد و در ‏‎ ‎‏سرکوب و تخریب مبارزان وارد عمل شد. یکی از کار‌هایی که در قم ‏‎ ‎‏اتفاق افتاد این بود که در منزل آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی ‏‎ ‎‏مخصوصا بعضی وعاظ منبر می‌رفتند و می‌گفتند: اینها افکار وهابی‌گری ‏‎ ‎‏است‌ و چون آیت‌الله حسینعلی منتظری و آیت‌الله علی مشکینی بر کتاب ‏‎ ‎‏تقریظ نوشته بودند، به خصوص این دو نفر را مورد هدف قرار می‌دادند؛ ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 19
‏از طرفی اینها نقش عظیمی در ادامه نهضت امام در قم داشتند. لذا رسما ‏‎ ‎‏اعلام می‌کردند که اینها وهابی‌اند. ‏

‏ما در مدرسه فیضیه دو گروه شدیم و خدمت مرحوم آیت‌الله سید ‏‎ ‎‏محمدرضا گلپایگانی و خدمت آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری رفتیم‌. ‏‎ ‎‏آیت‌الله گلپایگانی مخالف این کتاب بود، اول ایشان خیلی ناراحت شد، ‏‎ ‎‏در آن جلسه آیت‌الله یزدی آمد و با آیت‌الله گلپایگانی صحبت کرد و ‏‎ ‎‏گفت‌: آقا قضیه این نیست‌، دشمن دارد سوء استفاده می‌کند. دسته‌ای هم ‏‎ ‎‏که رفته بودند خدمت آیت‌الله شریعتمداری همین مسائل را مطرح کرده ‏‎ ‎‏و از ایشان خواستند مانع کوبیدن فضلای حوزه توسط ساواک بشوند و ‏‎ ‎‏نگذارند نهضت امام از این ناحیه ضربه بخورد. ایشان هم قدری نصیحت ‏‎ ‎‏کرد و قول مساعد داد که جلوی این جریان را بگیرد. به هر حال یکی از ‏‎ ‎‏آثار کتاب شهید جاوید در سال 50 این بود که ساواک بهانه پیدا کرد ‏‎ ‎‏برای کوبیدن فضلا، مدرسین و علمایی که از نهضت امام پشتیبانی ‏‎ ‎‏می‌کردند و سعی بر آن داشتند که آنها را جزو وهابیون معرفی بکنند. این ‏‎ ‎‏موضوع با هوشیاری طلاب و علما خنثی شد. به خصوص که همان زمان ‏‎ ‎‏حضرت امام نامه‌ای نوشتند، بیانیه‌ای دادند و جهت مسأله را مشخص ‏‎ ‎‏کردند: مسأله مهم ما امروز آمریکاست‌، رژیم وابسته به آمریکا و اسرائیل ‏‎ ‎‏است‌، رژیم وابسته به اسرائیل است‌، آقایان نباید در این مسائل جزیی ‏‎ ‎‏خودشان را درگیر کنند و این در آن موقع خیلی کارساز بود. ‏

‏آیت‌الله مشکینی در چاپ بعدی کتاب گفت‌، تقریظ ایشان را بردارند، ‏‎ ‎‏ولی آیت‌الله منتظری که به کلاس درس ایشان می‌رفتیم در مسجد امام ‏‎ ‎‏گفت‌: آقا، فکر کنید یک وهابی این کتاب را نوشته و یک وهابی هم ‏‎ ‎‏تقریظ نوشته باشد؛ بگذارید تا این کتاب مطرح باشد، نظرات مختلف هم ‏‎ ‎‏مطرح باشد. شما دنبال نهضت‌، شاه‌، آمریکا و استعمار بروید و خودتان ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 20
‏را در این مسائل جزیی درگیر نکنید، این قضیه به خصوص پس از اعلام ‏‎ ‎‏حضرت امام که هدف این است، درگیر مسائل جزیی نشویم و آقایان ‏‎ ‎‏توجه بکنند به مسائل کلی‌، مسأله حفظ اسلام و احکام اسلام و مبارزه ‏‎ ‎‏با رژیمی است که دشمنی با اسلام می‌کند‏‎[1]‎‏ ؛ تقریبا آن تحلیل و تذکر ‏‎ ‎‏امام کل این توطئه ساواک را به هم زد و در جامعه یک آرامش و ‏‎ ‎‏انسجامی ایجاد کرد. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 21

  • 1. احتمالاً این مسئله مربوط می شود به پیام حضرت امام در مورخ 1 / 6 / 1357 خطاب به  نهضت آزادی ایران و پرهیز دادن آنان از مناقشات جزیی، در بخشی از این پیام آمده است: ...و  جمیع جناح های اسلامی ـ ایدهم الله تعالی ـ بدون از دست دادن فرصت، دست در دست  یکدیگر نهاده و در این امر حیاتی، که برچیده شدن رژیم پهلوی است مبارزه، و بدون مناقشات،  ملت را به سوی هدف غایی که ایجاد حکومت اسلامی است هدایت نمایند. امروز سستی و  سردی و سرگرم شدن به مسائل جزیی انتحار است. انتحاری فضاحت بار. خطر به قدرت  رسیدن شاه از اختلاف و سستی گروه ها خطری نیست که بتوان همه ابعاد آن را پیش بینی کرد  خطر سقوط یک ملت بزرگ و اسلام عزیز است.اینجانب با تمام طاقت، در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان کوشش کرده و می کنم،  و از خداوند متعال در این امر بسیار مهم که هستی ملت بدان پیوسته است، استمداد می نمایم،  مطالعه مبارزات آزادیبخش ملت های دربند و کشتارها و شکنجه ها و زحمات طاقت فرسای  آنان، هشداری است به ملت شریف ایران که نتیجه مبارزات دینی و ملی آنان فوری و سریع  نیست. نهضت ایران، تا پیروزی ـ که مسلماً از آن ملت شجاع است ـ ادامه خواهدداشت و  برشماست که این مطلب را هرچه زودتر به ملت برسانید. (صحیفه امام ـ ج 3 ـ ص 448).