یکی از وکلای تامالاختیار امام در ایران آقای منتظری بود. وقتی در زندان بودم از طرف ایشان به خانواده ما و به خانوادههای بسیاری از زندانیها کمک میشد. مرحوم آقای پسندیده در این جهت نقش مهمی داشت؛ ایشان هم وکیل امام بود. به هر حال از طرف امام به خانواده زندانیها کمک نقدی میشد. وقتی هم از زندان آزاد شدم من به سرای تعدادی از بازاریها به خانواده تبعیدیها سر میزدیم.
کتابدهه پنجاهصفحه 26
یکبار من به سنندج رفتم. آن موقع آیتالله احمد جنتی تبعید بود و یا آقای سید جلالالدین طاهری اصفهانی در کردستان تبعید بود، رفتیم به آنجا؛ اما کسانی که میرفتند به آنجا خودشان را برای مشکلات آماده کرده بودند. سر زدن به آنها هم خطرناک بود؛ یعنی ساده نبود که هر کسی برود. آن روز حقیقتا مبارزه و طرفداری از مبارزه کار مشکلی بود، کار سختی بود.
حتی وقتی آیتالله علی مشکینی به کاشمر تبعید شد هیچکس جرأت نکرد به دیدنش برود. ایشان میرفت سر قبر آیتالله سید حسن مدرس، تنها میرفت و برمیگشت و کسی جرأت نمیکرد با ایشان تماس بگیرد. وحشت و اضطراب از استبداد شدید بود.
بحمدلله در اثر حرکتهای مردم، انقلاب روز به روز پیشرفت کرد و جا افتاد.
کتابدهه پنجاهصفحه 27