فصل اول: خاطرات حجت الاسلام حسن حسن زاده کاشمری

تشدید حرکت های انقلاب در شهرها

‏سال 57 کنترل از دست رژیم خارج شده بود و دیگر مسائل برای رژیم ‏‎ ‎‏قابل کنترل نبود. اگر کسی اهل سخنرانی و فعالیت بود، جا داشت و ‏‎ ‎‏موقعیت مناسب بود. ‏

‏ما می‌دانستیم اوضاع سیاسی خیلی مستعد است‌. یک فرصتی پیش ‏‎ ‎‏آمده و باید از آن استفاده کرد. مثلا در شوش مجلس می‌گرفتند، می‌آمدند ‏‎ ‎‏دنبال آقای بشارت‌، دنبال بنده و آقای هادی غفاری‌. یا در اصفهان جلسه ‏‎ ‎‏گرفتند، آمدند دنبال ما؛ خمین جلسه می‌گرفتند، آمدند دنبال ما.‏

‏در اصفهان که سخنرانی کردم خیلی کارساز بود؛ در کاشان سه چهار ‏‎ ‎‏سخنرانی کردم‌، خیلی کارساز شد؛ خمین رفتم کارساز شد؛ هر جا ‏‎ ‎‏می‌رفتیم مردم استقبال می‌کردند؛ یعنی فقط باید یکی شروع می‌کرد. به ‏‎ ‎‏اردبیل رفتم‌، دیدم مردم آمادگی دارند، با اینکه عجم بودم و آنها ترک‌، در ‏‎ ‎‏عین حال سخنرانی کردم و حرکت ایجاد شد، تظاهرات شروع شد؛ یعنی ‏‎ ‎‏بستر آماده بود و هر کس شروع می‌کرد به سخنرانی. و کم‌کم تظاهرات ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 40
‏شروع شد. من اعتقاد دارم در ایجاد این بستر شهادت آقا مصطفی‌، صبر ‏‎ ‎‏امام‌، شهادت مردم همه کارساز بود و باعث شد انقلاب شکوفا شود. ‏

‏ای کاش قضایای انقلاب زودتر مکتوب می‌شد؛ چون نسل جوان به ‏‎ ‎‏آنها احتیاج دارد و این مطالب واقعا مهم است‌؛ زیرا نسل جدید که ‏‎ ‎‏می‌آید به این مسائل احتیاج دارد. ما الآن غصه می‌خوریم که چرا از ‏‎ ‎‏نهضت مشروطه هیچی نداریم‌؛ ما از نهضت تنباکو، هیچی نداریم و این ‏‎ ‎‏مصیبت ماست‌. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 41