فصل اول: خاطرات حجت الاسلام حسن حسن زاده کاشمری

سخنرانی در اردبیل

‏سال 57 در ماه رمضان مرا به دانشگاه تبریز دعوت کردند. ابتدا یکی از ‏‎ ‎‏آقایان انجمن اسلامی، آقای مهندس احمد خرم از من دعوت کرد، قصد ‏‎ ‎‏داشتم در مسجد آقای قاضی منبر بروم که ساواک نگذاشت. ناچار برای ‏‎ ‎‏سخنرانی به دانشگاه تبریز رفتم‌، گفتند: شما باید از آقای شریعتمداری ‏‎ ‎‏نامه بیاورید. بعد یک جلسه خصوصی با بچه‌‌های مسلمان دانشگاه تبریز ‏‎ ‎‏گرفتیم‌، گفتیم‌: حالا که نمی‌گذارند صحبت کنیم‌، چه کار کنیم‌؟ ‏‎ ‎‏دانشجویان اردبیلی گفتند: شما به اردبیل بروید. آن سال ماه رمضان به ‏‎ ‎‏اردبیل رفتم‌. تأثیر ماه رمضان در جلسات این طور بود که اگر کسی اهل ‏‎ ‎‏بزم هم بود به این جلسات می‌آمد. مردم آمدند و تمام حرف‌هایی که ‏‎ ‎‏می‌خواستم بگویم در همان جلسه گفتم‌. گفتم،: می‌گویم و می‌روم‌. فکر ‏‎ ‎‏کردم اینجا هم مثل تبریز است‌. در جلسه اول که حرف‌هایم را زدم ‏‎ ‎‏جمعیت کم بود. فردا جمعیت ریختند توی مسجد و گفتند: آقا صبر ‏‎ ‎‏کنید. شب بعد به مسجدی در اطراف اردبیل رفتم‌، دیدم جمعیتی حدود ‏‎ ‎‏5 یا 6 هزار نفر آمده است‌؛ این‌‌هم شب دوم‌. شب بعد جمعیت به ده ‏‎ ‎‏هزار نفر هم رسید. با اتوبوس از مشکین شهر و حتی از تبریز به اردبیل ‏‎ ‎‏می‌آمدند. جمعیت جوان‌، پرشور و پرحرارت بود. پنج‌، شش شب در ‏‎ ‎‏اردبیل صحبت کردم که نوارهایش موجود است‌. روز اول متأسفانه ‏‎ ‎‏نوارش نیست‌. در اردبیل اوضاع جور دیگری شد که شهر عملا در ‏‎ ‎‏اختیار ما قرار گرفت‌. ‏


کتابدهه پنجاهصفحه 44
‏یک شب فرماندار به من تلفن کرد و گفت‌: فلانی اینجا لب مرز ‏‎ ‎‏است‌، چنین و چنان است و به اعلیحضرت اهانت نکن‌. گفتم مسأله ‏‎ ‎‏اصلی فعلا اعلیحضرت است و شما چه کاره هستی‌؟ گفت‌: من فرماندار ‏‎ ‎‏هستم‌. گفتم فعلا من فرماندار هستم‌. اگر می‌خواهی‌، بگویم تو را از اینجا ‏‎ ‎‏بردارند. واقعا این طوری بود. در ماه رمضان آن سال که در اردبیل بودیم ‏‎ ‎‏احساس می‌کردم اینجا عملا در اختیار انقلاب است‌؛ یعنی گروه ضد ‏‎ ‎‏انقلاب در مقابل این جمعیت هیچ بود. خلاصه آن شب اردبیل خیلی ‏‎ ‎‏پرشور بود. شب ششم مرا دستگیر کردند و به تبریز بردند. در بین راه ‏‎ ‎‏همه جا تظاهرات بود. با اینکه ماه رمضان بود مردم شب‌ها می‌آمدند و ‏‎ ‎‏تظاهرات و راهپیمایی برپا می‌کردند؛ یعنی جلسات ماه رمضان برای ‏‎ ‎‏کسانی که اهل انقلاب بودند و فکر انقلابی داشتند خیلی مناسب بود و ‏‎ ‎‏استقبال می‌کردند. زن و مرد به خصوص جوان‌‌ها برای فعالیت‌های ‏‎ ‎‏انقلابی و اندیشه‌‌های امام و منتقل کردن این اندیشه‌‌ها به مردم تلاش ‏‎ ‎‏می‌کردند و آن سال بستر خوبی بود برای این کار‌ها و خیلی هم توفیق ‏‎ ‎‏داشت‌. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 45