فصل دوم: خاطرات حجت الاسلام علی خاتمی

اولین دیدار با امام

‏حدود یک هفته از ورود من به قم نگذشته بود که به منزل امام رفتم‌. ‏‎ ‎‏کنار حوض وسط حیاط نشسته بودم که امام همراه آیت‌الله فاضل ‏‎ ‎‏لنکرانی‌، پدر آیت‌الله لنکرانی فعلی‌، آمدند و جلوی پنجره نشستند. امام ‏‎ ‎‏آن سخنرانی معروف را همان روز ایراد کردند: شاه دوستی یعنی ‏‎ ‎‏غارتگری‌، شاه دوستی یعنی ستمگری‌، ما را فروختند، در مجلس دست ‏‎ ‎‏به دست هم دادند و رقصیدند. من اگر به جای اینها بودم‌، به جای ‏‎ ‎‏جشن‌، اعلان عزا می‌کردم‌.‏‎[1]‎‏ ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 58

  • 1. اشاره به سخنرانی حضرت امام در جمع روحانیون، طلاب، بازاریان، دانشگاهیان و اهالی قم  در 4 آبان 1343 در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی: من تأثرات قلبی  خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را  شنیده ام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است  [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید[گریه شدید  حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کرده اند [گریه حضار]. عزا  کردند و چراغانی کردند [گریه حضار] عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را  فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای  اینها بودم این چراغانی ها را منع می کردم. می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه  حضار]. بالای سر خانه ها بزنند چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین  رفت. عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. (صحیفه امام ،ج 1 ،ص 415).