فصل دوم: خاطرات حجت الاسلام علی خاتمی

اذیت های عجیب و غریب

‏در زندان انواع اذیت‌ها وجود داشت‌. مثلا اگر نخ لازم داشتیم و از ‏‎ ‎‏فروشگاه می‌خواستیم بخریم‌، قرقره کامل نمی‌فروختند‌. یک متر، یک متر ‏‎ ‎‏می‌بریدند و می‌فروختند. یک‌ بار از یکی از نگهبان‌ها سؤال کردیم که ‏‎ ‎‏چرا این‌قدر شما به نخ حساسیت نشان می‌دهید. گفت: شما توی این ‏‎ ‎‏نخ‌ها حرف می‌زنید بعد لباس می‌دوزید و می‌فرستید بیرون و خانواده ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 82
‏خودتان را از اسرار زندان آگاه می‌کنید. گفتم: تو باور کردی‌؟ گفت: بله، ‏‎ ‎‏برای ما سخنرانی کردند و گفتند نگذارید زندانیان نخ تهیه کنند. ‏

‏حتی نمی‌گذاشتند جوراب به زندان بیاورند. می‌گفتند: شما از اینها ‏‎ ‎‏طناب درست می‌کنید و از زندان فرار می‌کنید. گفتم چند هزار جفت ‏‎ ‎‏جوراب لازم است تا اینها را به یکدیگر بتابانیم و از دیوار‌های بلند زندان ‏‎ ‎‏که در محاصره مأمورین است بتوانیم فرار کنیم‌. اصلا با عقل جور در ‏‎ ‎‏می‌آید؟ ولی اینها را شستشوی مغزی داده بودند. هر زندانبانی که بیشتر ‏‎ ‎‏اذیت می‌کرد، برای سران محبوب‌تر بود. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 83