فصل دوم: خاطرات حجت الاسلام علی خاتمی

تظاهرات در ابهر

‏پس از فرار از زنجان در ابهر به منزل آسید معالم موسوی رفتم‌. آقای ‏‎ ‎‏شکری‌، دهه محرم در این شهر سخنرانی کرده بود. قرار شد من با نام ‏‎ ‎‏مستعار اسلامی منبر بروم‌. آسید موسوی گفت: بمان و همین جا منبر ‏‎ ‎‏برو، کسی نمی‌تواند تو را از منزل ما بیرون کند. ‏

‏چماقداران و طرفداران شاه در ابهر معروف بودند. ما هم با آقای ‏‎ ‎‏شکری اولین تظاهرات را در شهر راه انداختیم‌. من شمشیری حمایل ‏‎ ‎‏کرده بودم که عکسش را دارم‌. رفتیم جاده ترانزیت تهران ـ زنجان را ‏‎ ‎‏بستیم‌. ‏

‏بعد از آن تظاهرات به آسید جوادی ـ امام جمعه ابهر ـ اطلاع دادند ‏‎ ‎‏که می‌خواهند من را بگیرند که از آنجا فرار کرده به کاشان رفتم‌. مدتی ‏‎ ‎

کتابدهه پنجاهصفحه 91
‏در کاشان و آران ماندم و با نام مستعار سخنرانی کردم‌. حدود هشت روز ‏‎ ‎‏در آران بودم‌. ‏

‏با اضمحلال تدریجی رژیم من هم کم‌کم آفتابی شدم‌. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 92