فصل دوم: خاطرات حجت الاسلام علی خاتمی

بهمن 57

‏من ششم بهمن در شهر تبریز بودم که دوستان خبر آوردند امام قرار ‏‎ ‎‏است به ایران بیاید. تصمیم گرفتیم که به تهران سفر کنیم و در مراسم ‏‎ ‎‏استقبال شرکت داشته باشیم. از همه شهر‌های ایران مردم برای استقبال به ‏‎ ‎‏تهران آمده بودند. مردم در راهپیمایی شعار می‌دادند: ‏

‏«وای به حالت بختیار ـ اگر امام فردا نیاد ـ مسـلسـلا بیرون میاد»‏

‏«وای به حالت بختیار ـ اگر امام فردا نیاد ـ نارنجک‌ها از قم میاد»‏


کتابدهه پنجاهصفحه 93
‏امام نیامد و ما به تبریز برگشتیم‌. ‏

‏در تبریز حکومت نظامی بود و تیمسار بیدآبادی فرماندار نظامی شهر ‏‎ ‎‏بود. آدم زیرکی بود، ارتباطاتی با بعضی افراد مشخص داشت‌. ‏

‏در بعضی از جلساتی که علمای تبریز برپا می‌کردند، ایشان هم ‏‎ ‎‏شرکت می‌کرد. گاهی افراد را تطمیع و گاهی تهدید می‌کرد و ‏‎ ‎‏می‌خواست اوضاع را تحت کنترل داشته باشد. ‏

‏آیت‌الله قاضی، تیپی استخوانی داشت‌. بسیار مؤدب بود و همیشه دو ‏‎ ‎‏زانو می‌نشست‌. همیشه بین آیت‌الله قاضی و فرماندار نظامی بگو مگو ‏‎ ‎‏بود. بعضی از معتمدین بازار هم در جلسه شرکت می‌کردند. ‏

‏یکی از بحث‌های جلسه که در منزل شهید قاضی بالا گرفت این بود ‏‎ ‎‏که طرفداران آقای شریعتمداری می‌گفتند: انقلاب 50 درصدش ‏‎ ‎‏شریعتمداری است و 50 درصدش امام است‌. شهید قاضی هم مردانه ‏‎ ‎‏می‌ایستاد و بر محوریت امام تأکید می‌کرد. طرفداران شریعتمداری در ‏‎ ‎‏سخنرانی‌هایشان این مسأله را همیشه مطرح می‌کردند که امامین همامین ‏‎ ‎‏خمینی و شریعتمداری‌. البته مدتی که گذشت عده‌ای از آنها که ناآگاه ‏‎ ‎‏بودند به صف ضد انقلابیون پیوستند. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 94