یکی از مسائلی که بین من و بیژن جزنی اتفاق افتاد، شنیدنی است. یکی از بچههای فدایی خلق که اسمش ثامن و اهل اصفهان بود، نوعاً با بیژن جزنی میگشت. چند بار شنیدم که جزنی به وی میگفت ثامنالائمه. روزی جلوی بند چهار قزلقلعه وقتی جزنی به وی گفت ثامنالائمه، من خیلی ناراحت شدم، جلو رفتم و یقهاش راگرفتم و گفتم: میدانی که ثامنالائمه امام هشتم ماست؟ میدانی که بنا هست در زندان بین مذهبیها و غیرمذهبیها بحثی در نگیرد؟ چرا به مهدی ثامن، ثامنالائمه میگویی؟ این توهین به امام هشتم ماست. برخورد تندی کردم. غلام خورشیدی (که از بچههای فدائیان خلق بود)، و مهدی خداییصفت آمدند و ما را از هم جدا کردند.
این برخورد برای من مصونیت ایجاد کرد و از آن پس کسی جرأت نمیکرد به راحتی وارد مرزهای عقیدتی من شود.
کتابدهه پنجاهصفحه 116