در قم که زندان بودم یک روز از بخش پشتیبانی شهربانی قم یک آقایی وارد زندان شد. همین که به من رسید، از دیگر رفیقش یک مقدار عقب ماند و دستش را توی دست من گذاشت و رفت. دستم را که باز کردم
کتابدهه پنجاهصفحه 124
دیدم پانصد تومان پول است. بعدا فهمیدم که وی آقای عیوضی بوده که حالا پدر شهید است و دامادش هم روحانینژاد که شهید شد.
کتابدهه پنجاهصفحه 125