عمده برنامههای اصولی که بچهها در زندان داشتند، یکی ورزش صبحگاهی بود، ورزش شامگاهی هم داشتیم. دیگر سکوت بین روز، سکوت اول شب برای مطالعه و سکوت مطلق جهت خوابیدن شبانه. بیدار باش عمومی هنگام صبح.
نوعاً زندانیها با ورزش کردن عوارض جنبی زندان را به حداقل میرساندند. در بین روز با توجه به ظرفیت حیاط زندانهای عمومی، والیبال و فوتبال گل کوچک انجام میگرفت.
هر چند وقت یکبار کتابهایمان را میگرفتند، ماهی یک یا دو بار کل پتوها و فرشها را بهم میریختند تا اگر یادداشت و جزوهای باشد
کتابدهه پنجاهصفحه 128
بگیرند. رادیو قاچاق بود، تلویزیون داخل بند بود و هر وقت صلاح میدیدند اخبارش را برایمان میگذاشتند.
داشتن چاقو و هر تیزی قاچاق بود. هر وقت کتابها را میگرفتند، مذاکرههای دو یا سه نفری شروع میشد و بحثها جای کتاب را میگرفت.
سال 55 در زندان «زندگینامه علی بن ابیطالب(ع)» نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود را که هشت جلدی بود خواندم، «امام علی مشعلی و دژی» نوشته خلیل جبرانخلیل، «صوت العدالة و الانسانیة» نوشته جرجی زیدان را خواندم.
رمان «زن سی ساله» بالزاک، «بینوایان» ویکتور هوگو و... را مطالعه کردم.
به دلیل رعایت کردن بهداشت و مرتب کردن لباسها، بیماریهای پوستی مثل گال خیلی کم بود. وضعیت روحی زندانی پس از قطعیت یافتن محکومیت و برداشتن شکنجه و اذیت و آزار بهتر میشد. با توجه به محکومیتها، زندانیان را طبقهبندی میکردند. ده سال به بالا با هم، پنج تا ده سالهها با هم و زیر سه سال هم با هم بودند.
کتابدهه پنجاهصفحه 129