در قم حکومت نظامی اعلام شده بود و تیمسار خسروداد وارد قم شد. تانکها در شهر حر کت میکردند. از پل آهنچی به طرف پل حجتیه میرفتند. بلندگو هم اعلام حکومت نظامی میکرد. به ما نزدیک شدند، همه فرار کردند. من احساس کردم اگر در برویم، دشمن جریتر میشود. وقتی رسیدند، از من پرسیدند برای چی فرار میکنید، ما که به شما کاری نداریم. بعد از چند دقیقه درگیری شد. من شیخ علی اوسطی را دیدم که با فلاخنش درگیر بود. برای چند لحظه صدای رگبار به گوش رسید که خبر رسید شیخ علی اوسطی را کشتند.
کتابدهه پنجاهصفحه 146