فصل سوم: خاطرات حجت الاسلام محمدکاظم شکری

دوازده بهمن ـ ورود امام

‏وقتی قرار شد امام بیایند، من به تهران آمدم‌، امام چند روزی تأخیر ‏‎ ‎‏داشتند. هنگامی که امام آمدند من جلوی دانشگاه تهران بودم‌. از آنجا ‏‎ ‎‏پیاده تا بهشت زهرا رفتم‌. هنگامی که رسیدم‌، سخنرانی ایشان شروع شده ‏‎ ‎‏بود. وقتی امام به این جمله رسید که من توی دهن این دولت می‌زنم‌، ‏‎ ‎‏مردم سریع شروع کردند به کف زدن که آقای حقانی پشت بلندگو رفت ‏‎ ‎‏و گفت: تکبیر‏‎[1]‎‏. یک روز هم در مدرسه رفاه و توی راهرو ایستاده بودم‌. ‏‎ ‎‏امام از ملاقات با مردم برمی‌گشت که من گفتم‌: قربان‌تان بشوم‌. امام یک ‏‎ ‎‏لحظه درنگ کرد و سؤال کرد، چی گفتی‌؟ گفتم‌: از خدا خواستم که من ‏‎ ‎‏را قربانی شما کند. امام دعایی به من کردند و رفتند. ‏

 

کتابدهه پنجاهصفحه 147

  • 1. مطابق شواهد کسی که تکبیر گفت آقای مرتضایی فر(وزیر شعار) بود.