فصل چهارم: خاطرات حسن ملک

آشنایی با گروهها در زندان

‏قبل از اینکه وارد زندان شوم از کمونیست و مارکسیست چیزی ‏‎ ‎‏نمی دانستم و گمان می کردم که همه بچه ها پاک و مسلمانند و به خاطر ‏‎ ‎‏اسلام از همه چیزشان گذشته و قدم در راه مبارزه گذاشته اند، اما ‏‎ ‎‏هنگامی که وارد سلول عمومی شدم تازه فهمیدم که عده ای توده ای، ‏‎ ‎‏عده ای کمونیست و عده ای مارکسیست هستند و خلاصه اکثر آنها را ‏‎ ‎‏غیرمذهبی ها تشکیل می دادند، فقط عده کمی از آنها بچه مسلمان بودند. ‏‎ ‎‏به این فکر افتادم که چه باید بکنم چون اغلب آنها خدا را قبول نداشتند ‏‎ ‎‏و نجس بودند.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 189