فصل چهارم: خاطرات حسن ملک

معرفی جمال شریف زاده

‏آقای شریف زاده‏‏ از اعضای رده بالا ی سازمان مجاهدین بود. شناختی که ‏‎ ‎‏نسبت به او پیدا کردم، ناشی از آن بود که شبها می دیدم برق اتاقش ‏‎ ‎‏روشن است و مشغول خواندن قرآن و نهج البلاغه است. سرمشقش را از ‏‎ ‎‏آنجا می گیرد، چون سوادم کم بود، او برایم ترجمه می کرد. او با اینکه ‏‎ ‎‏18-17 سالش بود و پدری ثروتمند داشت، همه را زیر پا گذاشته و ‏‎ ‎‏دنبال مبارزه آمده بود. او خواهری داشت که با هم دو قلو بودند و هر دو ‏‎ ‎‏مشغول مبارزه.‏


کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 184
‏یکی از جنبه های مثبت آقای شریف زاده‏‏ که من را به سوی خود ‏‎ ‎‏می کشید و وابسته ام می کرد این بود که از من لباس کار می گرفت و ‏‎ ‎‏سرِ کوره می رفت و پولی را که از این راه به دست می آورد به فقرا می داد. ‏‎ ‎‏همچنین برای برپایی نماز بسیار مقید بود.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 185