فصل چهارم: خاطرات حسن ملک

ماجرای جاسازی در خانه مهدی غیوران

‏جاسازی خانه مهدی غیوران‏‏ را هم من انجام دادم. شیوه جاسازی آنجا ‏‎ ‎‏خیلی مهم بود. ماجرا از این قرار بود که من را چشم بسته به خانه ای که ‏‎ ‎‏نمی دانستم کجاست، در قلهک است یا جای دیگر، بردند. خانهِ یک ‏‎ ‎‏طبقه ای بود که یک قناسی داشت. این قناسی مانند صندوق خانه های ‏‎ ‎‏قدیمی بود که در انتهای بعضی از اتاقها ساخته می شد. من جلوی آن را ‏‎ ‎‏تیغه کردم و قناسی را برداشتم؛ مثل پیش بخاری. بعد به نجار گفتم دکور ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 169
‏بزند و در میان این دکور دریچه ای گذاشتیم که به سمت داخل می رفت ‏‎ ‎‏و پشت آن هم جایی به اندازه 3-2 نفر بود که بتوانند غذا بخورند و رفع ‏‎ ‎‏حاجتی کنند. علا وه بر این، آنها هر چه اسلحه داشتند آنجا پنهان کردند. ‏‎ ‎‏طوری بود که اگر یک دفعه ساواک حمله کند بچه ها بتوانند آنجا خود را ‏‎ ‎‏پنهان کنند. پشت آن هم با تیغه ای نازک دریچه ای ساختم که به حیاط ‏‎ ‎‏همسایه راه داشت و می شد به راحتی آن را خراب کنند و اگر ساواک ‏‎ ‎‏آمد بتوانند از آنجا فرار کنند و اتفاقاً همین طور هم شد. وقتی ساواک به ‏‎ ‎‏آنجا حمله کرد بچه ها توانستند از آن دریچه فرار کنند و عده ای که باقی ‏‎ ‎‏ماندند لو رفته و دستگیر شدند.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 170