فصل چهارم: خاطرات حسن ملک

15خرداد 1342

‏ایشان سخنرانی معروفی در مدرسه فیضیه انجام دادند که همان شب ‏‎ ‎‏نوارش را آوردند و در مسجد جمعه که نزدیک خانه ما بود گذاشتند. ‏‎ ‎‏مردم که در حال گوش دادن و گریه کردن بودند متوجه بیرون نبودند؛ ‏‎ ‎‏پاسگاهی در همان نزدیکی بود. یکباره ریختند و عده ای از مردم را ‏‎ ‎‏گرفتند و بردند. اما چون خانه ما نزدیک بود، توانستم فرار کنم و از ‏‎ ‎‏طریق پشت بام وارد خانه شدم.‏

‏یادم هست که روز 15 خرداد، مردم به طرف پپسی کولا رفتند و ‏‎ ‎‏شیشه ها را شکستند. من هم داخل تظاهرات بودم.‏


کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 166
‏بعد از قضیه 15 خرداد و سپس تبعید امام‏‎[1]‎‏، با اینکه من دید سیاسی ‏‎ ‎‏بالایی نداشتم اما به خاطر شرکت در مجالس مختلف کینه ام نسبت به ‏‎ ‎‏شاه‏‏ بیشتر می شد. مردم هم روز به روز کینه بیشتری از شاه به دل ‏‎ ‎‏می گرفتند.‏

‏خاطرم هست در منزل خودمان با مادرم و دیگر بچه ها نشسته بودیم ‏‎ ‎‏و اشک می ریختیم که چرا امام را تبعید کرده اند. ایشان که کاری نکرده. ‏‎ ‎‏مادرم علاقه عجیبی به ائمه اطهار و علما داشت.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 167

  • . امام خمینی  در سحرگاه 13 آبان 1343 دستگیر و با یک فروند هواپیمای نظامی به ترکیه   تبعید گردید.