فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

پاکی و نجسی در زندان

‏در زندان چای را در دیگ های بزرگ درست می کردند. یک دیگ بزرگ ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 151
‏آب جوش می آوردند، سپس چای را داخل کیسه می ریختند و کیسه را ‏‎ ‎‏داخل آب جوش می انداختند. صبحها چای را از آن دیگ های بزرگ ‏‎ ‎‏داخل کتری ها می ریختند و توزیع می کردند. در این میان بعضی ها ‏‎ ‎‏می گفتند ما با شما چای نمی خوریم. قوری پُر از چای را می بردند زیر ‏‎ ‎‏شیر آب و داخل چای، آب می ریختند. من می گفتم: چه کار می کنی؟ ‏‎ ‎‏می گفت: می خواهم با آب کُر شسته شود تا از نجسی پاک شود. می گفتم: ‏‎ ‎‏ بابا این چای است.! این مسائل در آن فضا زجرآور بود.‏

‏مثلا حمام را داغ می کردیم که 5 نفر بتوانند غسل کنند. خدا نکند ‏‎ ‎‏یکی از اینها وارد حمام می شد، چون دیگر نمی شد او را از حمام بیرون ‏‎ ‎‏آورد. همه بیرون منتظر بودند و او مدام دست چپ و راستش را ‏‎ ‎‏می شست. واقعاً همه را کلافه می کرد. ماها که مذهبی بودیم تحمل این ‏‎ ‎‏مسائل را نداشتیم و قصد داشتیم این مشکلات را برطرف کنیم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 152