فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

تفتیش سلولها

‏یکی دیگر از کارهایی که در زندان انجام می شد، این بود که یک نفر در ‏‎ ‎‏راهرو قدم می زد تا ببیند مأموران چه موقعی می خواهند بریزند و بگردند. ‏‎ ‎‏معمولا ده - بیست نفر مأمور می آوردند، یک دفعه در را باز می کردند و ‏‎ ‎‏از اتاقها بیرونمان می کردند. سپس همهِ اتاق را می گشتند و گاهی ‏‎ ‎‏جزواتی هم پیدا می کردند. این بود که فردی مأمور شده بود تا آمدن ‏‎ ‎‏مأموران را اعلام کند. او سریع اعلام می کرد که زیر هشت دارد شلوغ ‏‎ ‎‏می شود درِ اتاقها را می زد و می گفت: هر کسی جاسازی دارد درست ‏‎ ‎‏کند. جاسازی ها انجام و کتاب ها مخفی می شد.‏

‏بنابراین وقتی می ریختند داخل اتاقها، چیزی پیدا نمی کردند. مدتها ‏‎ ‎‏این وضع ادامه داشت. مگر این که یک جاسوس به آنها خبر می داد که ‏‎ ‎‏در اتاقِ فلانی به احتمال زیاد جاسازی وجود دارد. آنها به اتاق آن فرد ‏‎ ‎‏می ریختند و حتی کاشی ها را هم می کندند، تا این که می دیدند داخل ‏‎ ‎‏اتاق چاله ای هست و درون آن چاله چند جزوه و کتاب وجود دارد.‏

‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 148