فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

اوج شکنجه ها

‏هلمز‏‎[1]‎‏ که به ایران‏‏ آمده بود گفت، بزنید تا از بغل هر کس یک چریک ‏‎ ‎‏بیرون بکشید. هر کسی که وارد زندان شد آن قدر بزنید تا از بغلش یک ‏‎ ‎‏چریک بیرون بیاید.‏

‏فضا در سال 1354 خیلی سیاسی شده بود. اگریک اطلاعیه امام یا ‏‎ ‎‏یک دفاعیه مهدی رضایی‏‏، رضا رضایی‏‏ و... در خانه بعضی ها پیدا می شد، ‏‎ ‎‏طرف را اگر در خیابان می گرفتند آن قدر می زدند که به دروغ هم شده ‏‎ ‎‏بود می گفت آره، من دیدم برادرم وقتی جایش را جمع می کرد یک کتاب ‏‎ ‎‏زیرش بود. بعد برادرش را می گرفتند. سه برادر که به زندان آمده بودند، ‏‎ ‎‏این طوری زندانی شده بودند.‏

‏بعد از سخنان هلمز در سالهای 1354 و 1355 شکنجه ها به اوج ‏‎ ‎‏رسیده بود. کاری نداشتند که چریک هستند یا نه؛ چون می گفتند بین ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 125
‏فامیل و دوستانش بالاخره به یکی بو برده اند که کارهایش غیرعادی ‏‎ ‎‏است. به همین دلیل هم خیلی ها را گرفتند. وقتی به خود چریک ‏‎ ‎‏می رسیدند واویلا بود. می گفتند هر طور شده در عرض 24 ساعت باید ‏‎ ‎‏زبانش را باز کنیم. بعضی ها که تا 24 ساعت اول زبانشان باز نمی شد، ‏‎ ‎‏دیگر تمام می کردند.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 126

  • . ریچارد هلمز  رئیس اسبق سازمان C.I.A و سفیر امریکا  در ایران  بود.