فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

شرکت در مراسم دعا در مهدیه کافی

‏در طول این مدت با دوستان زیادی آشنا شدم. از جمله محمد محمدی‏‏ ‏‎ ‎‏برادرِ تقی محمدی‏‏ که کاردار ایران‏‏ در پاکستان‏‏ بود و بهمن نظریان‏‏ که ‏‎ ‎‏بعدها به زندان افتاد. با این دو نفر به مسجد سیدالشهدا(ع)‏‏ واقع در ‏‎ ‎‏ایستگاه بانک می رفتیم و نماز می خواندیم.‏

‏یک روز با آقایی آشنا شدم. او سر صحبت را با من باز کرد و گفت: ‏‎ ‎


کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 107
‏" شما دوست دارید به مراسم دعای کمیل و دعای ندبه آقای کافی‏‎[1]‎‏ ‏‎ ‎‏بیایی؟ جلسات خوبی است، بیایید برویم." به این ترتیب پای من به ‏‎ ‎‏جلسات دعای ندبه آقای کافی باز شد.‏

‏ابتدا از پدرم اجازه گرفتم و به او گفتم که برنامه ساعت 2 و 3 شب ‏‎ ‎‏برگزار می شود و او اجازه داد. پدرم از این مسائل خیلی ترس داشت. آن ‏‎ ‎‏شب با بچه ها قرار گذاشتیم و نصف شب به جلسه دعا رفتیم. وقتی به ‏‎ ‎‏محل رسیدیم دیدم پدرم دم در ایستاده و منتظر بود ببیند من به مراسم دعای ندبه می روم یا نه. وقتی من را دید خداحافظی کرد و رفت.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 108

  • . مرحوم شیخ احمد کافی ، واعظ مشهور، در سال 1305 در مشهد  مقدس متولد شد.  دروس اولیه را در زادگاه خواند، سپس راهی نجف  اشرف گردید. محضر شهید آیت الله  سیداسدالله مدنی  را درک کرد و مدتی در دروس مرحوم آیت الله ابوالقاسم خویی  حاضر  شد. پس از تحصیلا ت راهی ایران  شد و در تهران  به وعظ و خطابه مشغول گردید. یک بار  دستگیر و مدتی در زندان قزل قلعه  حبس گردید. پس از آزادی، «مهدیه» تهران را تأسیس  کرد و با برنامه های «دعا»، «روضه» و «سخنرانی» توانست در میان عامهِ مردم، پایگاه و  جایگاه وسیعی پیدا کند. مهدیهِ تهران، میعادگاه مشتاقان امام زمان(عج) گردید.