فصل دوم: خاطرات مهدی فرهودی

حوادث روزهای پیروزی

‏شب 21 بهمن در چهار راه آب سردار‏‏ بودم. درگیریها شدید بود. یکی -‏‎ ‎‏دو نفر از بچه ها شهید شدند. یکی از آنها نامش محمود بود. از طریق ‏‎ ‎‏مردم خبر می رسید که امام حکومت نظامی را تحریم کرده و گفته که به ‏‎ ‎‏خیابانها بریزند. مردم شبانه به خیابان ریختند. در خیابان شهباز‏‏ تانکهای ‏‎ ‎‏زیادی صف آرایی کرده بودند و افسران تمام کوچه پس کوچه ها را پُر ‏‎ ‎‏کرده بودند. حالا دیگر یک هفته ای بود که مدام حکومت نظامی بود. یادم ‏‎ ‎‏هست وقتی مهدی پسر آقای مقدم از سرکوچه رد می شد گفت: «بگو ‏‎ ‎‏مرگ بر شاه‏‏» و یک دفعه مردم سر از پنجره ها بیرون می آوردند و مرگ ‏‎ ‎‏بر شاه می گفتند. بچه ها سرکوچه ها می آمدند و مرگ بر شاه بازی ‏‎ ‎‏می کردند که افسران دنبالشان می کردند و آنها به پشت بامها و یا داخل ‏‎ ‎‏کوچه پس کوچه ها و جویها می رفتند و مخفی می شدند و مرگ بر شاه ‏‎ ‎‏می گفتند. بدین ترتیب افسران را از خیابانهای اصلی به داخل کوچه های ‏‎ ‎‏فرعی می کشاندند و بعد به ماشین آنها حمله می کردند.‏

‏خانه ما در چهارراه ناصری‏‏ واقع بود و آنجا درگیریها از شدت ‏‎ ‎‏بیشتری برخوردار بود.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 97