فصل دوم: خاطرات مهدی فرهودی

دستگیریهای خیابانی

‏سالهای 54 - 53 اوج دستگیری های خیابانی بود؛ یعنی یک دفعه ‏‏می ریختند ‏‎ ‎‏و بچه ها را دستگیر می کردند. این دستگیری ها پس از عملیات مسلحانه ای‏‏ ‏‎ ‎‏بود که صورت می گرفت. در این میان بسیاری از دوستان من هم روانه ‏‎ ‎‏بازداشتگاه شدند. یکی از دوستان در خیابان کرمان‏‏ ماست فروشی داشت ‏‎ ‎‏و پسرش با من دوست بود. او در زندان بود و زمانی که من را دستگیر ‏‎ ‎‏کردند آنجا بود، لذا من در محله خودمان از طریق ساواک به شدت ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 86
‏تحت کنترل بودم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 87