فصل دوم: خاطرات مهدی فرهودی

دادگاه دوم

‏آقای ملک الکتابی‏‏ زیر شکنجه های ساواک اعترافاتی کرده بود که همه اش ‏‎ ‎‏برای من مثبت بود؛ یعنی چیزی نبود که بتوانند به آن استناد کنند. او ‏‎ ‎‏هم پروندهایِ من بود. بعد از 6-5 ماه من تبرئه شدم و سپس دادگاه دوم ‏‎ ‎‏که در واقع تجدید نظر دادگاه اول بود، تشکیل شد. دادگاه دوم پاییز سال ‏‎ ‎‏51 بود. صبح هم باران شدیدی می بارید. من چتر پدرم را همراه برده ‏‎ ‎‏بودم. در دادگاه به خاطر تحقیقاتی که کرده بودند و ارتباطات من را ‏‎ ‎‏دریافته بودند و نیز یکی - دو اعترافی که از بچه های محل گرفته بودند ‏‎ ‎‏و اعلامیه هایی که از من به دست آورده بودند، من را به یک سال زندان ‏‎ ‎‏محکوم کردند. از همان دادگاه مستقیم به زندان قصر‏‏ رفتم و دور از ‏‎ ‎‏چشم مأمورها با بچه ها روبوسی کردم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 79