فصل اول: خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب

بحرانهای مختلف همزمان با شکل گیری سپاه

‏اوایل شکل گیری سپاه، گروههای ضد انقلاب موضع تقابل با نظام را ‏‎ ‎‏نداشتند. چپی ها فرصت پیدا کرده بودند که نظراتشان را مطرح کنند. در ‏‎ ‎‏دانشگاه بحث شوراها مطرح شد. به محض این که امام بحث شورا را ‏‎ ‎‏بیان کرد، من در دانشگاه علم و صنعت به عنوان عضو شورای دانشکده ‏‎ ‎‏مکانیک انتخاب شدم. دو نفر از چپی ها و دو نفر از جریان منافقین هم ‏‎ ‎‏بودند. یکی‏‏ ‏‏از بچه ها هم‏‏ ‏‏تقریباً در انجمن‏‏ ‏‏حجتیه‏‏ ریشه داشت. ‏‏ترکیب مان ‏‎ ‎‏ترکیبی این شکلی بود. با دخالت های بی حدی که شوراها برای اداره ‏‎ ‎‏دانشگاهها داشتند، عملاً به تعطیلی دانشگاهها انجامید. دانشگاهها تعطیل ‏‎ ‎‏و شوراها منحل شد. آن فضا، فضای تقابل با نظام محسوب نمی شد. ‏‎ ‎‏بحث این بود که این نظریه بهتر است و دنبال این بودند که به عنوان ‏‎ ‎‏نظریه برتر خودشان را جا بیندازند. اما وقتی دیدند نظام شکل یافت و پا ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 57
‏گرفت، احساس کردند که از این طریق امکان دنبال کردن کار وجود ‏‎ ‎‏ندارد، لذا تعدادی از گروههای چپی مشی مسلحانه پیش گرفتند و در ‏‎ ‎‏عمل به اخلال و ایجاد جریان خلق های مختلف از جمله خلق عرب در ‏‎ ‎‏خوزستان‏‏ پرداختند که تقریباً میتوان گفت اولین مرحله این کارها بود.‏

‏آن ایام تازه نیروها را برای آموزش به پادگان امام علی(ع) آورده ‏‎ ‎‏بودیم. خیلی ها با گریه التماس می کردند (قبل از این که آموزش نظامی ‏‎ ‎‏دیده باشند) اجازه بدهیم بروند و مقابله کنند. می گفتیم: اگر شما آنجا ‏‎ ‎‏بروید کشته می شوید، اما قبول نمی کردند. افرادی که دوره سربازی را ‏‎ ‎‏گذرانده بودند جدا می کردیم و می فرستادیم و می گفتیم: بسیار خوب،  ‏‎ ‎‏شما بروید تا بقیه را آموزش بدهیم.‏

‏در این روزها بحث خلق عرب، خلق ترکمن، خلق ترک و بحث ‏‎ ‎‏سیستان و بلوچستان‏‏ و نقاط مختلف به سرعت گسترش پیدا کرد. با ‏‎ ‎‏همین گستردگی کار، سپاه هم بلافاصله یک دفتر تحقیقاتی در ستاد ‏‎ ‎‏مرکزی ایجاد کرد؛ با ارتباطاتی که برقرار کردند، به سرعت سپاه را ‏‎ ‎‏تشکیل دادند.‏

‏بچه های انقلاب هم در شهرستانها دور هم جمع شدند و بلافاصله ‏‎ ‎‏یک تأییدیه رسمی از دفتر تحقیقات گرفتند و با هماهنگی افراد ‏‎ ‎‏سرشناس آن شهرستان یا استان، سپاه به سرعت شکل گرفت. در واقع ‏‎ ‎‏می شود گفت سپاه در شکل گیری اولیه هیأتی بود که خودِ مقام معظم ‏‎ ‎‏رهبری از اول روی سازماندهی آن نقش بسیار مهمی داشت. ایده ستاد و ‏‎ ‎‏امثال اینها را ایشان پیگیری کرد. به تدریج بحث سازماندهی و کارکرد ‏‎ ‎‏سپاه مطرح شد که آن موقع هر شهرستان یک تشکیلاتی داشت.‏

‏آنها آرام آرام در استان ها و سپس مناطق جمع شدند و ستادهایی را ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 58
‏تشکیل دادند؛ از جمله منطقه سه گیلا ن و مازندران‏‏ که من مسؤول آنجا ‏‎ ‎‏شدم. آن ایام منافقین جنگل را شلوغ کرده بودند. چون روی منافقین ‏‎ ‎‏شناخت داشتم من را آنجا فرستادند. عناصری که آنجا فعال بودند کسانی ‏‎ ‎‏بودند که قبل از انقلاب در زندان چهره هایشان را می شناختم، سلام و ‏‎ ‎‏علیک در بین بوده و از آنها شناخت شخصیتی داشتم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 59