فصل اول: خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب

زندان قصر

‏زندان قصر‏‏ با کمیتهِ مشترک تفاوت داشت. البته آنجا هم در سال اول ‏‎ ‎‏ورود امکان مطالعه و مسایل نظیر این نبود، ولی اجازه ملا قات می دادند. ‏‎ ‎‏ بعد از یک سال و خُرده ای توانستم با خانواده ملا قات کنم. هواخوری ‏‎ ‎‏هم در حد محدودی انجام می شد.‏


کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 34
‏از سال 1356 به بعد، با اوج گیری انقلا ب و دخالت صلیب سرخ و ‏‎ ‎‏مراجعات آنها وضع بهتر شد. از بیرون برایمان کتاب و مواد غذایی ‏‎ ‎‏می آوردند. البته آنها اجازهِ تعدادی از کتابها را برای ورود به زندان داده ‏‎ ‎‏بودند. من در طی این دوره با همدوره ای هایم فعالیتهایی مثل اعتصاب ‏‎ ‎‏غذا و... داشتیم. بعضی وقتها اعتصاب غذا یک ماه طول می کشید. بعضی ‏‎ ‎‏اعتصابها هم به جهت همدردی با مردم و روحیه دادن به خانواده ‏‎ ‎‏زندانیان انجام می شد.‏

‏کار کردن روی نگهبانان زندان جزو برنامه های کاری ما بود. این ‏‎ ‎‏اواخر هم از بخشی از اعلا میه های امام، از طریق نگهبانان مطلع می شدیم. ‏‎ ‎‏آنها خبر می دادند که امام یک چنین موضعی گرفته و چنین مسائلی را ‏‎ ‎‏مطرح کرده است.‏

‏وجود همین افراد موجب شد تا پس از پیروزی انقلاب دستگیری ‏‎ ‎‏عناصرِ به اصطلاح خائن - از جمله رییس زندان - با سهولت بیشتری ‏‎ ‎‏انجام گیرد.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 35