در قدیم تا زمانی که من در خمین به درس اشتغال داشتم عموم یا اکثر علمایی که می شناختم مستمری و مقرری به دو اسم معروف در دیوان از دولت دریافت می کردند که یا در مقابل مالیات املاک خود محسوب می داشتند یا دستی و نقد می گرفتند. ایضاحاً مستمری و مقرری نقد رایج و یا جنس (غله) گندم و جو در مقابل مالیات بود و اکثر علما مالیات نمی دادند و آنها که مالیات می دادند به اسم مالیات جزو جمعی یک قران یا یک تومان پول و در مقابل ظاهراً هر یک تومان گویا یک سرباز، مالکان املاک باید به دولت بدهند، سرباز را مالکان می دادند. ولی نمی دانم در مقابل یک تومان یا کمتر یا زیادتر بوده و خود من هم سرباز می دادم. مالکان سرباز استخدام می کردند و به دو اسم به سرباز حقوق می دادند. کل حقوق یک سرباز در سال از ده تومان (صد قران) کمتر بود آن هم به نام مقرری و مستمری. یکی از این دو قلم یعنی مستمری را مالک باید در سال و از مال خودش به سرباز بدهد که یک نوع مالیات ملک بود و نوع دیگر مقرری بود که در سال به سرباز می دادند و در مقابل مالیات جزو جمعی به حساب دولت و کسر مالیات خود می گذاشتند و سرباز در اختیار دولت قرار می گرفت و به شهرها (اکثراً شیراز یا اصفهان و غیره) می رفتند و در اختیار حکام یا والی ها بودند.
وُلات (والیها) به جای استاندارها در مرکز بودند و مسئول حکومت به نام حاکم را به شهرها می فرستادند. و حاکم به بخش ها نایب الحکومه می فرستاد. در مراکز بزرگ والی و در شهر حاکم و در قصبات بزرگ که شامل دهات زیاد بود نایب الحکومه بود. والی، سوارها و سرطویله ها و لوازم دیگر داشت. البته فراش باشی و فراش ها نیز داشت و به ترتیب حاکم و نایب الحکومه نیز اجزا و افراد و فراش و فراش باشی داشتند (داروغه و گزمه برای امنیت و حفظ مردم و بازار و ژاندارمری و قره سوران سواره و پیاده برای محافظت و امنیت شهر و بیابان ها و کوه ها بودند).
سربازها لباس معمولی عمومی می پوشیدند و در شهرهای خودشان آزادانه کار می کردند. چوب برای مردم می شکستند(هیزم)، برف روبی می کردند، عمله می شدند، خدمت می کردند و مزد می گرفتند. حداکثر مزد در روز یک قِران بود و قِران از جنس نقره
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 7
بود و شکل غریب و مضحکی داشت. از سال 1320 قمری به بعد پول مسی نیز رایج شد که حداکثر پول مسی صد دینار بود. یک قِران و حداقل پاپاسی و نیم پولی و یک پولی و یک شاهی، همه رایج بود و قیمت داشت. با یک پول هم سبزی خوردنی زیاد می شد خرید و هم یخ زیاد می دادند بگذریم؛ یاد آن روزگاران بخیر باد.
معامله تفنگ رایج بود و به راحتی در بازار و محله و کوچه معامله می شد. قیمت تفنگ ارزان بود تفنگ ساچمه ای ارزان تر و شکاری بهتر، قدری گرانتر و در دست خیلی ها بود حتی مردم بازار و بعضی اراذل هم داشتند و تفنگ های فشنگ دار دو دسته بودند چندین نوع به نامهای ورندل و طلیعه و غیره و شاید حسن موسی هم فشنگی یا ساچمه ای بوده است. تفنگهای موزر یک تیر با فشنگ فلزی بود و باقی تفنگهای فشنگ سربی بود و هفت تیر و سه تیر و ده تیر نیز فشنگ های فلزی داشتند و انواع مختلفی بودند که در زمان پدر و خود ما متعارف و معمولی و مجاز بود و محتاج به اجازه نبود.
نظمیه ای در کار نبود و فقط ژاندارمری ـ و قره سوران و گزمه ها عهده دار امور امنیتی بودند که بعداً می نویسم بین ایران و آمریکا روابطی برقرار نبوده از تاریخ 1285 هجری قمری اولین وزیر مختار امریکا به تهران آمد و روابط محدودی داشتند. دزدها به گردنه و به کوه می رفتند ولی دزدی به این صورت کوه و گردنه شایع نبود و پس از تسلط مستر شوستر مستشار آمریکایی به امور مالی ایران، به دست و تحریک روسیه و انگلستان، دزدی و یاغی گری و گردنه و کوه رفتن به جهاتی که در موقع خواهم نوشت شیوع پیدا کرد و مقدمۀ انقراض قاجاریه بود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 8