بخش دوم: شرح حال خاندان ما

پدر بزرگ ما

‏ ‏

‏پدر بزرگ ما مرحوم سید احمد معروف به سید احمد هندی به شهادت اوراق و‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 41
‏قباله جات موجود فرزند مرحوم دین علیشاه است که در بعضی اوراق سید دین علیشاه‏‎ ‎‏نوشته شده است. ایشان بین سالهای 1240 و 1250 قمری از مسقط الراس خود در هند‏‎ ‎‏و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلای وطن مسافرت کردند و شاید به‏‎ ‎‏مناسبت فرار از مالایطاق و قدرت دولت انگلستان ترک موطن را ترجیح داده باشند در‏‎ ‎‏مدت اقامت به عراق ـ بنابر آنچه شنیدم از بزرگان و عمه ها ـ با یوسف خان، (پسر مرحوم‏‎ ‎‏محمد حسین بیک کمره ای) اهل فرفاهان از دهات خمین و بعضی از زائرین مشاهد‏‎ ‎‏مشرفه برخورد و آشنایی پیدا کرد و برحسب تقاضای آنها به قصد خمین و اقامت و‏‎ ‎‏توطن حرکت نموده و با قطع منازل به خمین وارد می شوند. این مطلب که با مرحوم‏‎ ‎‏یوسف خان به خمین آمده باشند متکی به قباله جات و اسناد نیست ولی روایات‏‎ ‎‏بزرگترها و شواهدی، منجمله تاریخ فوت یوسف خان در پشت جلد دایرة المعارف به‏‎ ‎‏اسم جنات الخلود ملکی مرحوم سید هندی و اوراق دیگر که نام وی را دارد شاهد‏‎ ‎‏روابط و نزدیکی و خویشاوندی می باشد ایشان، در جنات الخلود می نویسد: «تاریخ‏‎ ‎‏فوت شدن مرحوم یوسف خان در شب جمعه بیست و هفتم رجب المرجب سنه 1202».‏‎ ‎‏این تاریخ برحسب قاعده هجری شمسی است و شاهد بر این است که مرحوم سید‏‎ ‎‏هندی قبل از 1240 قمری به خمین آمده اند با ایشان در تاریخ 15 ربیع الثانی 1255‏‎ ‎‏قمری بیشتر این عمارت موجود فعلی را که ساختمانهایش تغییر کرده مشتمل بر بیرونی‏‎ ‎‏و اندرونی و باغ و آشپزخانه و برج را از مرحوم محسن خان خمینی به مبلغ نود تومان و‏‎ ‎‏غبن و غبن درغبن به مبلغ ده تومان جمعاً یکصد تومان خریداری می نمایند. توضیحاً‏‎ ‎‏اینکه این ملک شش دانگ تمام بوده و بعداً در منتهی الیه این عمارت مقدار دیگری را‏‎ ‎‏پدر ما (مرحوم آقا مصطفی) خریده اند و باغچه را به صورت ساختمان درآورده و وراث‏‎ ‎‏تغییر و تقسیم نموده و قسمتی را فروخته اند و بقیه عمارت موجود است. این عمارت‏‎ ‎‏قبلاً برج داشت و الآن یک برج باقی است و برج شرقی را در راهسازی خراب کردند.‏

‏ضمناً عموی ما (مرحوم سید آقا) یک قطعه زمین را که عبارت بود از سه هزار ذرع به‏‎ ‎‏اضافه یک زمین سادۀ دیگر را به سه تومان خریده بود که بعد از وفات پدرش (جد ما)‏‎ ‎‏ثلث آن زمین ها را به پدر ما منتقل می کند به یک تومان و قباله اش را در محضر علما‏‎ ‎‏می نویسند و علما شهادت می دهند. این سه هزار ذرع به اضافه یک زمین ساده دیگر را‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 42
‏سه تومان خریده اند و در مورد برج منزل از زمان خود «محسن خان» ساخته شده بود‏‎ ‎‏ولی وقتی که ما بچه بودیم، طبقه بالایش خراب شده بود که پدرمان آن را ساخت و بارو‏‎ ‎‏را هم من ساختم، (بارو دیواری است تقریباً به ارتفاع یک ذرع و نیم بیشتر، و برای‏‎ ‎‏سنگربندی و دارای «مذقل» می باشد که مذقل سوراخهای موربی است که از آن‏‎ ‎‏سوراخها، تفنگ به اشرار می انداختند.)‏

‏ ‏

 

43

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 43