بخش دوم: شرح حال خاندان ما

همسر و فرزندان سید مصطفی پدر ما

‏ ‏

‏ایشان سه دختر به نامهای مولوده آغا و فاطمه خانم و آقازاده خانم و سه پسر به نامهای‏‎ ‎‏مرتضی، نورالدین و روح الله داشتند و همگی از مرحومه هاجر آغا بوده و اَبَوینی بوده اند‏‎ ‎‏و برادر یا خواهر دیگری نه ابی و نه امی نداشته اند.‏

‏همه فرزندان در خمین در همین عمارت و در زمان حیات پدر و مادر متولد شده اند و‏‎ ‎‏تا تاریخ 12 ذی قعده 1320 هجری قمری که روز شهادت پدرمان آقا مصطفی بود همه ما‏‎ ‎‏در ظل توجهات ایشان و مرحومه هاجر آغا (مادر) زندگی می کردیم و همگی دایه هم‏‎ ‎‏داشتیم از قضا دایه من نیز هاجر نام داشت و اهل ملایر بود (و دایه امام خمینی خاور‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 72
‏بود) که همه به او ننه خاور می گفتیم. ننه یعنی مادر. شوهر ننه خاور کربلایی میرزا آقا‏‎ ‎‏نوکر و تفنگدار مرحوم پدرمان بود.‏

‏مرحوم آقا مصطفی سه زوجه بیشتر نداشته اند و فقط سه پسر و سه دختر از‏‎ ‎‏مرحوم هاجر آغا خانم داشته اند. نه برادر و خواهر ابی داریم و نه امی و مادر ما نیز‏‎ ‎‏هر چند جوان بودند ولی شوهر نکردند و در خمین با همراهی مرحومه صاحب خانم‏‎ ‎‏عمۀ ما عمری با تأسف و تألم به سر بردند. مرحوم آقا مصطفی غیر از هاجر آغا خانم دو‏‎ ‎‏عیال دائمی دیگر داشته اند یکی عقبی خانم دختر فتح الله خان که از ایشان اولاد نداشته‏‎ ‎‏و مطلقه شده است و دیگری گوهر ملک تاج خانم. و تاریخ این ازدواج سوم ربیع الاول‏‎ ‎‏سال 1317 قمری است. بد نیست عنوان پدرش را از روی مَهرنامه بنویسم (مرحوم‏‎ ‎‏مبرور خلد آشیان جنت مکان نواب اشرف والا نوذر میرزا طاب ثراه).‏

‏از ایشان نیز اولاد نداشته اند و ایشان تا بعد از شهادت شوهر در خمین بوده و یک‏‎ ‎‏منقطعه هم داشته اند که قبل از معاشرت، شوهرش شهید شده بود. مرحوم آقا مصطفی‏‎ ‎‏از اصفهان و نجف اجازات اجتهاد داشته اند که من دیده ام و فرامین معمول روز و‏‎ ‎‏دستورهایی از صدراعظم و رجال و علمای بزرگ تهران بعد از شهادت پدرمان برای‏‎ ‎‏تسکین و تسلیت ما و تجلیل از میرزا محمود افتخارالعلما معلم سرخانه و حاج قنبرعلی‏‎ ‎‏متصدی امور ما داشتیم.‏

‏متأسفانه در جریان انقلاب ـ که من سالها بود به قم آمده بودم ـ اشیاء ذی قیمت منزل‏‎ ‎‏کتابهای خطی و غیرخطی اجازات و فرامین و احکام مربوط به بعد از قتل پدر و سایر‏‎ ‎‏اشیاء مفقود شده و تاکنون جز اوراق کهنه چیزی بدست نیامده تا بتوانم با شواهد مطالب‏‎ ‎‏را تکمیل نمایم.‏

‏به هر حال مسلم است مرحوم پدرمان از سال 1312 قمری تا آخر عمر در خمین و‏‎ ‎‏در همین عمارت بوده و گاهی به تهران مسافرت می کرده اند.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 73