بخش دوم: شرح حال خاندان ما

درآمد و معیشت

‏ ‏

‏زندگی پدر ما از راه کشاورزی اداره می شد و املاکی به قدر امرار زندگی داشتند. این‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 74
‏املاک در دهات زَوَرقان و واسوران، طنجران، خمین و کرمو بود و یک کاروانسرا داشتند‏‎ ‎‏توضیحاً اینکه کل درآمد املاک و کاروانسرا در سال حدود یک هزار تومان یا مختصری‏‎ ‎‏بیشتر بوده و از باغچۀ جزو عمارت، میوه و انگور به قدر کفایت و از ماده گاو، شیر و کره‏‎ ‎‏و غیره برای مصرف داشتند. در خمین منزل مرحوم آقا مصطفی که مشتمل بر بیرونی و‏‎ ‎‏اندرونی، بالاخانه ها، سر طویله، برج بزرگ (موجود فعلی) برج کوچک، سنگرها و‏‎ ‎‏باغچه بزرگ، خیابان کشی و دارای اشجار توت، انار، گوجه، سیب، به، گلابی، هلگ‏‎ ‎‏(نوعی از هلو)، هلو، شلیل، فندق، گنجونی(نوعی از گلابی)، آلبالو، گیلاس، بادام، و‏‎ ‎‏انگور با انواع سبزی کاری و خیار، بادمجان و غیره بود اقامت گاهشان بود و رفت و آمد‏‎ ‎‏زیاد بوده از خارج و داخل و علما و مسافرین که برای زیارت عتبات و غیره می رفته اند‏‎ ‎‏کثیراً به ایشان وارد می شدند و بعداً هم وقتی داعی بزرگ شدم خاطرم هست رجال و‏‎ ‎‏علما و حتی وزرا، وکلا، درباریها و شخصیتها و حتی نزدیکان شاه و صدراعظم و علمای‏‎ ‎‏نظیر مرحوم بهبهانی و مرحوم صدرالاشراف و آقای خوانساری مرجع تقلید و خیل‏‎ ‎‏زیادی به آنجا می آمدند و منزل من نیز محل پذیرایی بود. از قبیل صارم الدوله،‏‎ ‎‏ناصر قلی خان و دیگران می آمدند و با کمال وفور پذیرایی می شدند. مرغ و خروس کمتر‏‎ ‎‏از یک قران، بوقلمون ارزان، گوشت یک من شاه به تفاوت از دو سه قران تا شش هفت‏‎ ‎‏قران یعنی یک کیلو ده شاهی، حداکثر یک قران بود. ‏

‏ایشان (پدرم) وجوه شرعی مصرف نمی کردند اجازه اجتهاد از مراجع نجف داشتند‏‎ ‎‏(که فعلاً در دسترس نیست و مثل تمام اسناد و کتابها و اثاثیه در جریان انقلاب اسلامی،‏‎ ‎‏مفقود شده است که شاید بعداً پیدا کنیم) نمی دانم از علمای اصفهان هم اجازه داشته اند‏‎ ‎‏یا خیر. اجازه های آن زمان شامل وجوه و خمس و نظایر آن نبود این امور نوعاً به تجار‏‎ ‎‏واگذار می شد. اجازه ها یا روایتی یا اجتهادی و شامل این امور بود. احکام و فرامین‏‎ ‎‏سلاطین نیز برای علما صادر می شد. مقرری و مستمری که به علما می دادند یا بابت‏‎ ‎‏بدهی خودشان محسوب می داشتند یا دستی می گرفتند اکثراً دریافت می نمودند و‏‎ ‎‏مالیات هم از علما نمی گرفتند مگر از جمعی. پدر ما در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز‏‎ ‎‏شخصاً و با قدرت محلی و شخصی و یا به دست دولتی ها و اتابک و رجال جدی و فعال‏‎ ‎‏بوده و کوتاهی و غفلت نمی کرده اند و شهادت ایشان نیز به همین دلیل بوده که در سن‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 75
‏چهل و دو سالگی شهید شدند در موقعی که حضرت امام خمینی چهار ماه و بیست و دو‏‎ ‎‏روز داشتند. ‏

‏پدر ما در آن ایام، ـ در زمان کشته شدن ناصرالدین شاه به سال 1313 و تولد‏‎ ‎‏اینجانب ـ در خمین به نشر احکام اشتغال داشتند.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 76