بخش دوم: شرح حال خاندان ما

پیگیری های خانواده شهید برای دستگیری قاتلان

‏ ‏

‏بعداً برای ملاقات عضدالسلطان والی عراق (اراک) و ملحقات به آنجا مسافرت کردیم‏‎ ‎‏زمان سلطنت مظفرالدین شاه و صدر اعظمی عین الدوله بود. با اینکه طفل هشت ساله‏‎ ‎‏بودم خیابانهای منظم و مرتب آنجا و اراک، اقامتگاه و قدرت حکام جلب نظر می کرد و‏‎ ‎‏سلطان آباد شهر مرکزی عراق (اراک) تنها شهری بود که به سبک خیابان بندی امروز در‏‎ ‎‏ایران بنا شده بود. فصل هندوانه بود و در صحرای سرطاق‏‎[1]‎‏ آخر هندوانه ها بود و از‏‎ ‎‏اینجا به قریه ورچه که قلعه مِلکی صارم الدوله بود رفتیم. بدیع الملک رئیس فوج یا افواج‏‎ ‎‏در ورچه بود من به ملاقات او رفتم. فقط یک صندلی بود و او روی صندلی نشسته بود‏‎ ‎‏آن وقت مبل نبود صندلی ها شکل دیگری داشتند قیمتی بود محل نشیمن دایره مانند‏‎ ‎‏بود و از چوب های مرغوب ساخته شده و دیدنی بود. ما روی فرش و زمین نشستیم که‏‎ ‎‏من مذاکرات آنجا را فراموش کرده ام (آن تاریخ فقط بعض رجال روی صندلی‏‎ ‎‏می نشستند نیمکت در باغهای بزرگان مثل عین الدوله و مشیرالسلطنه بود که جانشین‏‎ ‎‏موقت عین الدوله بود و همه روی نیمکت می نشستند.)‏

‏بعد با همراهان به سلطان آباد منزل عضدالسطان شاهزاده و والی آنجا در اراک‏‎ ‎‏(عمارت حکومتی) رفتیم و ایشان هر چند علی المذکور سواد کافی نداشت ولی متین‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 83
‏معقول و مؤدب بود‏‎[2]‎‏ از اراک به خمین برگشتیم البته در آن زمان من و اخوی (مرحوم‏‎ ‎‏حاج سید نورالدین) و همشیره دیگر در خمین و منزل شخصی نزد مرحوم آقا میرزا‏‎ ‎‏محمود افتخارالعلما درس می خواندیم.‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 84

  •  سرطاق نام یکی از روستاهای خمین در دوکیلومتری شمال این شهر.
  • . عضدالسطان عمر زیادی کرد و گویا در سال 1359 یا 1360 در تهران فوت شد و اقدامات مؤثر از طرف ایشان و علمای بزرگ آنجا مرحوم آقا نورالدین مرجع عالی و مرحوم حاج میرزا محمدعلی خان مجتهد انجام گردید و ما به خمین برگشتیم و دو داماد عضدالسلطان آقای خاکباز رجل معروف با سوابق زیاد و آقای راستین رئیس طایفه نعمت اللهیه در اراک حیات دارند و دختر عضدالسطان عیال آقای خاکباز سال قبل در تهران فوت شد و خاکباز فرزند مرحوم حاج آقا محسن عراقی اراکی حیات دارند.رئیس دراویش اراک (راستین) داماد عضدالسلطان بود و خانم دفتری عیال وی بود که مطلقه شده است راستین پسر مرحوم حاج میرزا محمدعلی خان مجتهد بزرگ اراک بود و عیالش را طلاق داده بود پدرش مجتهد بوده نه خودش. آقای راستین که زاید بر هشتاد سال دارند و سالیان متمادی وکیل بودند و مقامات بالایی داشتند، زنده هستند. آقای راستین یکی از مشایخ و رئیس دراویش نعمت اللهی و فرزند مرحوم حاج میرزا محمد علی خان مجتهد جامع الشرایط اراک، زنده هستند جزو امام جماعت های شاه نعمت اللهی و نماز و امامت مجاز است انجام دهد و از مشایخ هستند ظاهراً امام جماعت باید مجاز باشد از طرف رئیس فقرا. اینکه تکرراً عراق (اراک) نوشته می شود برای این است که به عراق عرب اشتباه نشود. آقای خاکباز به نظرم می آید پسر مرحوم حاج آقا محسن مالک بسیار بزرگ و عالم اراک بود و در تهران به وکالت مجلس اشتغال داشت. بد نیست راجع به مرحوم حاج آقا محسن عراقی (اراکی) مطلبی بنویسم ایشان در اصفهان به تحصیل علوم دینی مشغول و با مرحوم حاج میر محمد صادق مجتهد معروف اصفهان در زمان طلبگی هم مباحثه یا دوست بودند شبی خواب می بینند که تا گلو به خاک و زمین فرورفته اند. از این خواب بسیار نگران می شوند و به مرحوم حاج میر محمد صادق ناراحتی خود را می گویند ایشان تعبیر می کنند که شما مالک املاک زیادی می شوید. همین طور هم شد متمول و مالک بهترین املاک شد و پسر و دخترهایش سهام زیاد می بردند و یکی از دخترهای ایشان عیال مرحوم حاج آقا جمال نجفی در اصفهان اعرف علما وائمه جماعات اصفهان بودند و املاک بسیاری نزدیک خمین داشتند.یکی از پسرهای مرحوم حاج آقا محسن مرحوم حاج آقا مصطفی مجتهد عراقی بود که مالک املاک زیادی بود ولی زندگی و خانه و اقامتگاهش طلبگی بود و اشرافی نبود و اگر رعایای ایشان تخلفی می کردند پس از رسیدگی از متخلف جریمه نقدی می گرفت. جریمه را در پاکتی حفظ کرده و روی آن می نوشت این مبلغ ملکی فلان رعیت است و در ایام عید یا موقعی که آن رعیت خدمتی می کرد جریمه را به او مسترد می کرد. ای کاش این عمل به نحو اسلامی اجرا می شد تا هم تنبیه و تنبه باشد و هم عدل در صورت ظلم. چون مردم تصور می کردند جریمه ای که گرفته است ظلم است در صورتی که تنبیه بود و جلوگیری از تجاوز و بعد مسترد می شد و عدل بود. مرحوم آقا مصطفی مجتهد عراقی، مردی عالم، متدین و متواضع بود و من (سید مرتضی پسندیده) علاوه بر تماس و مراوده در موقع اختلاف ایشان با مرحوم حیدرقلی میرزا امیر حشمت خمینی از طرف امیرحشمت و دیگر از طرف آن مرحوم برای رسیدگی به اختلاف مرزهای دوـ ده رفتیم برای تشخیص و حق را مراعات کردند و با آن شخصیت علمی و مالکیت بزرگ ایشان سوار الاغ بودند که حتی الاغ جل و پالان داشت ولی رکاب نداشت علیه الرحمة و علینا والسلام.مرحوم حاج آقا اسماعیل اراکی یکی از اولاد مرحوم حاج آقا محسن که سوابق زیادی داشتند و دو جمله آن را فقط می نویسم ایشان در نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی فقه و اصول اشتغال داشتند (در اواخر تحصیل مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اکابر و بزرگترین علمای عصر نجف را برای آمدن به ایران و سلطان آباد اراک تشویق کردند شاید در سنه 1332 هجری قمری متفقاً به ایران و عراق [اراک] آمدند و آنجا مرکز درس ایشان شد.مرحوم حاج آقا اسماعیل با رضاشاه مخالفت نمی کرد حتی تغییر لباس داد ولی در تهران زندگانی و عمارت و فرش ساده داشت و ندانستم چه شد به زندان افتاد و بعد از آزادی به نقل از یکی از برادرزاده هایش به دست دکتر معروف که نامش فراموش شده به عنوان معالجه و مداوا مسموم و مرحوم شد.[دکتر احمدی]