بخش دوم: شرح حال خاندان ما

مدتی که در تهران بودیم

‎ ‎

‏موقع رحلت مرحوم پدرمان ما که کمتر از ده سال داشتیم (دو برادر) همراه همشیرۀ‏‎ ‎‏بزرگ و عمه و مادر و زن پدر و همراهان به اراک و تهران رفتیم و در تهران در بازارچه‏‎ ‎‏نزدیک محله عباس آباد پایین شهر دبستان خاصی بود با محوطه سرپوشیده شبیه‏‎ ‎‏تیمچه ها و دارای چندین سکوی ایوان مانند.‏

‏من و اخوی مدتی که در تهران بودیم در این مدرسه که به طرح جدید نزدیک منزل و‏‎ ‎‏در بازارچه ای دایر شده بود و مدیر و ناظم بسیار خوش ریخت و خوش قواره و‏‎ ‎


کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 89
‏خوش لباسی داشت درس می خواندیم آن مدرسه معلم و استاد خط بنام مشاق هم‏‎ ‎‏داشت که مرحوم میرزا یحیی خان برادر مرحوم امام قلی خان صارم لشگر بیگلربیکی بود‏‎ ‎‏و هر دو عمه زاده ما بودند و ما نزد وی خط را مشق می کردیم و اخوی کوچکتر و دو‏‎ ‎‏همشیره دیگر در خمین بودند اخوی کوچکتر ما آقا روح الله (امام خمینی) موقع قتل پدر‏‎ ‎‏چیزی کمتر از پنج ماهه بودند‏‎[1]‎‏ و در تحت سرپرستی دایه بسیار مهربان و با شهامت و‏‎ ‎‏شجاع به نام ننه خاور که عیال میرزا آقا، تفنگچی مرحوم ابوی در خمین بود و در عمارت‏‎ ‎‏اندرون (که بعداً در تقسیم، سهم حضرت امام خمینی شد و ایشان فروختند و در قم خانه‏‎ ‎‏خریدند) می زیستند و تمام مدت شیرخوارگی و سالهای بعد در خانه از ایشان نگهداری‏‎ ‎‏می کرد و مواظب بود تا ایشان توانستند به تحصیل بپردازند. در دهم ربیع الاول 1323‏‎ ‎‏شش روز بعد از قصاص و کشتن جعفرقلی خان در روزنامه ادب شرح مطلب (شهادت‏‎ ‎‏پدرمان) را نوشتند که عیناً می نویسم.‏‎[2]‎‏ مقاله روزنامه ادب، شماره 146، 10 ربیع الاول‏‎ ‎‏1323 صفحه پنج یک ستون تمام و نیز ‏‏ یک ستون دیگر که تحت عنوان (روح تدین و‏‎ ‎‏جوهر تمدن) به قلم مرحوم مجدالاسلام کرمانی معروف نوشته شده به این شرح است:‏

‏«الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» و از جمله ظلم های فاحشی که جگرها را‏‎ ‎‏سوزانید قضیه جعفر قلی کمره ایست که در دوازدهم ذیقعدة الحرام 1320 در حوالی‏‎ ‎‏عراق سید جلیل عالم فاضل بزرگوار سید مصطفی مجتهد کمره را که سن شریفش چهل‏‎ ‎‏و سه سال زیادتر نبوده با بعضی اشرار از کسانش به ضرب گلوله تفنگ به درجه رفیع‏‎ ‎‏شهادت رسانیده جنازه سید بزرگوار را به طرف ‏‏[‏‏اراک‏‎ ‎‏]‏‏حمل نمودند. تمام اهالی از‏‎ ‎‏علماء، سادات و سایر مسلمانان با کمال زاری و سوگواری جنازه شریف را استقبال‏‎ ‎‏نمودند جناب مستطاب شریعتمدار آقای آسید محمد کمره ای‏‎[3]‎‏ که از افاضل عصر داماد‏‎ ‎‏سید شهید بوده در تهران به اقامه ماتم پرداخت و عموم علمای اعلام به اظهار همدردی‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 90
‏به آن مجلس حاضر شدند و از طرف دولت ابد مدت امر به گرفتاری قتله صادر ولی آنها‏‎ ‎‏به کوهها پناهنده شدند خانه های آنها به امر امنای دولت خراب و املاک آنها خالصه شده‏‎ ‎‏ولی خود آنها دستگیر نشدند تا در ایام صدارت حضرت اشرف ارفع معظم شاهزاده‏‎ ‎‏صدر اعظم مجدداً در مقام گرفتاری آنها برآمده نواب اشرف والا نصرت الله خان پسر‏‎ ‎‏مرحوم حشمت الدوله را به گرفتاری او مأمور فرمودند معزی الیه بعد از سه روز جنگ در‏‎ ‎‏قلعه (یوجان) که از قراء کمره است قاتل ظالم را دستگیر و مغلولاً وارد تهران نمودند، در‏‎ ‎‏محبس دولتی محبوس بوده تا این اوقات که زمام امور نیابت سلطنت و جهانبانی راجع به‏‎ ‎‏حضرت مستطاب اشرف ارفع اقدس اعظم والا ولیعهد‏‎[4]‎‏ گردون مهد روحنا فداه شد‏‎ ‎‏اولین حکمی که از مصدر جلالت و محکمه عدالت صادر شد حکم قتل این ظالم‏‎ ‎‏بی انصاف بود و در روز چهارم ربیع الاول 1323 به امر مبارک یعنی به حکم آیین حضرت‏‎ ‎‏سید المرسلین بلکه به حکم تمام انبیا و بزرگان عالم به کیفر اعمال خود رسید و این عمل‏‎ ‎‏به قدری شایسته و به جا و در خور تمجید و ثنا بلکه باعث دعای عموم مسلمانان است‏‎ ‎‏که حد ندارد و می توانیم بگوییم تمام اهالی دارالخلافه از علمای اعلام و سادات عظام و‏‎ ‎‏سایر طبقات انام بلکه تمام اهل اسلام به مقتضای «ولکم فی القصاص حیوة» حیاتی تازه‏‎ ‎‏و فرحی بی اندازه پیدا نمودند و این قضیه برخلاف تمام قضایای عالم است چه برحسب‏‎ ‎‏قاعده کلیه «بذا قضت الایام مابین اهلها مصائب قوم عند قوم فوائد» هر قضیه که رخ دهد‏‎ ‎‏جمعی را شادکام و برخی را غمگین و تلخ کام می نماید ولی از این قضیه تمام مردم خرم و‏‎ ‎‏شادند به دعای بقای دولت ابد مدت و دوام عمر و عزت حضرت اقدس والا ولیعهد‏‎ ‎‏روحنا فداه مشغولند بلکه از این قصاص‏‎[5]‎‏ .............‏‎[6]‎‏ و فال نیک می زنند و اصلاح تمام‏‎ ‎‏امور خود را منتظرند و امروزه هیچ انجمنی و مجلسی در تهران منعقد نمی شود مگر‏‎ ‎‏آنکه تمام صحبت اهالی آن تحسین و آفرین و دعا و ثنای شاهزادۀ عادل عامل حضرت‏‎ ‎‏اقدس ولیعهد است ما نیز این شرح را محض استظهار اهالی سایر بلدان ایران در جریده‏‎ ‎‏ادب نگاشتیم تا آنها نیز با اهالی دارالخلافه هم زبان باشند اقل خدام شریعت طاهره‏‎ ‎‏واضعف دعاگویان دولت قاهره مجدالاسلام کرمانی.» روزنامه مربوط به مرحوم آقا‏‎ ‎
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 91
‏مصطفی تمام شد.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 92

  • . و مظلومین نزد دولتی ها می رفتند. آقای خمینی در موقع رحلت پدر تقریباً چهار ماه و بیست و دو روزه بودند. تاریخ تولد ایشان 20 جمادی الثانی 1320 می باشد. تاریخ تولد حضرت امام خمینی(س که مشهور است بیستم جمادی الثانیه هجری است؛ با دقت عمیق مطابق است با اول آفتاب روز چهارشنبه اول مهرماه 1281 شمسی و شناسنامه ایشان که 1279 نوشته شده صحت ندارد.)
  •  روزنامه ادب به صورت کتاب بزرگی بود که بعد از سالها به دست ما در خمین رسیده بود که قضیه شهادت و قصاص در یکی از شماره های آن درج شده بود و من برای حفظ آن کتاب را به قم نزد امام خمینی اخوی، فرستادم و متأسفانه آن کتاب روزنامه ادب و تمام کتابهای امام خمینی و کتب علمی به چاپ نرسیده خود ایشان را ساواک از کتابخانه ولی عصر عج قم و بعداً کتب دیگر را از عمارت مسکونی ایشان به غارت بردند و پس از طلوع نهضت و تشکیل جمهوری اسلامی بعضی کتابها را مسترد داشتند ولی کتاب روزنامه ادب پیدا نشد و بعدها به زحمت یکی از اقوام سه صفحه از آن را فرستاده است که از روی آن می نویسم. (پسندیده)
  • . آقای آقا سید محمد کمره ای که از رؤسای مشروطه خواهان و معروف بود و موقعیت بسیار حساس و مهمی داشت داماد مرحوم آقا مصطفی نبود ایشان داماد خواهر مرحوم آقا مصطفی بود مادر خانم ایشان عمه ما و حضرت امام خمینی بود و عیال ایشان مرحوم مریم خانم دختر مرحوم کریم خان از خوانین قلعه خمین بود. نام عمه ما مرحوم سلطان خانم بود کریم خان از سلطان خانم چهار فرزند به نام های زیر داشت: 1. تاج نساء خانم زوجه خان احمدخان و بعد از او زوجه مرحوم شمس العلما ساکن امامزاده یوجان کمره 2.  مریم خانم زوجه مرحوم آقا سید محمد مشروطه خواه معروف به آقای کمره ای خمین مرکز کمره است 3.  امام قلی خان بیگلربیگی صارم لشکر 4. مرحوم میرزا یحیی خان.
  • . ولیعهد محمدعلی میرزا بود.
  • . تاریخ تولد مرحوم آقا مصطفی: پنج شنبه بیست و نه ماه رجب 1278 هجری قمری و روز رحلت ایشان دوازده ذیقعده و روز قصاص جعفر قلی خان قاتل چهار ربیع الاول 1323 هجری قمری بود.
  •  در متن نوشته شدۀ آقای پسندیده چند کلمه ناخوانا است و نوشته شده است «لایقرء».