بخش دوم: شرح حال خاندان ما

چگونگی بازگشت ما به خمین

‏ ‏

‏آن زمان وسایل رفت و آمد درون شهری واگنهایی بود که با دو اسب حرکت می کردند در‏‎ ‎‏خیابانهای بزرگ تهران خط آهن کشیده بودند و واگن ها روی خط آهن با دو اسب حرکت‏‎ ‎‏می کردند و مسافر می بردند و می آوردند. سیصد دینار یعنی سه دهم(‏‏) یک قران‏‎ ‎‏(یک ریال) کرایه می گرفتند و وقتی واگن به آخر خط می رسید اسبها را باز می کردند و به‏‎ ‎‏طرف دیگر واگن می بستند واگن برنمی گشت ولی برای حضرت عبدالعظیم قطار راه آهن‏‎ ‎‏بود و پانزده شاهی می گرفتند، یعنی ‏‏ یک ریال. هر دو مربوط به خارجیها بود و راه گاری‏‎ ‎‏از تهران به شهرهای دیگر مربوط به یک شرکت زرتشتی یا شخصی به نام کیخسرو بود‏‎ ‎‏که در بین راه هر چند فرسخ که حرکت می کردند طویله و مهتر داشتند اسبها را عوض‏‎ ‎‏می کردند. در مراجعت به خمین، ما با گاری برگشتیم در اوایل راه که خاطرم نیست کجا‏‎ ‎‏بود به بدی راه و ناهمواری و حرکت سریع اسبها و تکان تند گاری ما نتوانستیم تحمل‏‎ ‎‏کنیم پیاده شدیم و به تهران برگشتیم بیشتر کرایه ما را هم مسترد داشتند‏‎[1]‎‏ در آن زمان‏‎ ‎‏وسایل مسافرت گاری یا اسب بود و یا پالکی شبیه لول یا لوده که با آن انگور حمل‏‎ ‎‏می کردند  و دو لنگه روی قاطر یا یابو (اسب غیراصیل) می بستند در آن ایام عموم رجال‏‎ ‎‏و بسیاری از متوسطین اسب و مادیان و قاطر و الاغ داشتند و مادیان ها را به اسبهای‏‎ ‎‏عربی و غیر عربی اصیل می کشیدند و آبستن می شدند و کره مادیانهایش دارای پدر‏‎ ‎‏(اسب) و مادر (مادیان) اصیل قیمتی و شناخته شده بودند که متصدیان طویله ها‏‎ ‎‏میرآخور و مهتر و افراد سرشناس آنها را می شناختند و معرفی می کردند و گران قیمت‏‎ ‎‏بودند. بهترین وسیله مسافرت در آن زمان کجاوه بود که بوسیله قاطر یا اسب حمل‏‎ ‎‏می شد و دارای دیواره و سقف چوبی بود و دو طرف داشت و جلوی کجاوه پرده داشت‏‎ ‎‏که زنها (بی بی) زن آقا، خواهر آقا، دختر آقا و با داشتن چادر و چاقچور‏‎[2]‎‏ و چارقد‏‎ ‎‏مشمش که به سر می بستند با آن مسافرت می کردند. حجاب و محجوبیت زنان بسیار‏‎ ‎‏چشم گیر و معقولانه و مؤدبانه بود و درشکه و کالسکه نیز وسیله مسافرت رجال و نساء‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 92
‏طبقه بالا بود. کالسکه کرایه ای نبود.‏‎[3]‎‏ در هر صورت با موفقیت به خمین برگشتیم.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 93

  • . نمی دانم بعد با چه وسیله ای رفتیم یادم می آید نزدیک خمین ـ در چند فرسخی ـ بعضی تفنگچی ها برای حفاظت از شر دزدها آمدند با آنها به خمین رفتیم آن زمان قره سوران یعنی مستحفظ راهها بودند و در بالای کوهها برج های دارای مزقل ساخته بودند و محافظت می کردند.
  • . چاقچور لباس مشکی بزرگ پایین تنه بود که نصف بدن را می پوشانید و حتی به جای جوراب هم بود.
  • . توضیحاً در داخل شهر تهران درشکه کرایه ای بود و در شهر اصفهان نیز درشکه کرایه ای وجود داشت. در اصفهان یک قران و نیم سه شاهی کرایه می گرفتند و هرکس درشکه داشت در خارج شهر و شهر خودش سوار می شد و مخصوص مردها بود ولی کالسکه که دارای سقف و اطراف بسته و شیشه بود و محجوب و مرغوب بود مورد استفادۀ زنان و مردان محارم با آنها قرار می گرفت و حتی سوار شدن مردان محارم با زنان دختران و مادران و خواهران خودشان نیز خوش نما نبود و معمول زمان نشده بود. مثلاً اگر هم حاج فرهاد میرزا در سفرنامه حج خود می نویسد من با عیالم (به اصطلاح او با مادر فلان، اسم پسرش را می نویسد) در مملکت اسلامی در یک کالسکه سوار شدیم معمول و متداول نبود او از رجال و شاهزادگان معروف و مدتها والی فارس و شیراز بود.