بخش دوم: شرح حال خاندان ما

مضروب شدن آقای هندی و عیادت دو برادر

‏ ‏

‏جریان دیگری که یادم نیست در چه تاریخی بود این است که من در منزل آقای هندی‏‎ ‎‏مشغول نماز ظهر یا عصر بودم صدای هیاهوی غیر منتظره و وحشتناکی موجب شد نماز‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 131
‏را قطع کردم و طرف راهرو ورودی عمارت رفتم. دیدم از سینه یا پهلوی مرحوم هندی‏‎ ‎‏خون مثل فواره سیلان دارد. خودشان با دست جلوی خون را می گرفتند و با قدرت به‏‎ ‎‏اطاق وارد شدند و گفتند فلان شخص (نامش را یادم نمی آید) با کارد ضربه زد. دنبال‏‎ ‎‏ضارب رفتند. او کارد را بالای بام حمام بزرگ انداخته بود و فرار کرده بود ولی گرفتار شد‏‎ ‎‏و به نظمیه تحویل شد. من بسیار مضطرب بودم و با دست خونی تلفن به نظمیه و به دکتر‏‎ ‎‏و غیره می نمودم و مرحوم اخوی مکرر به من گفتند چرا مضطرب هستید چیزی نیست و‏‎ ‎‏تعجب این است که گفتند من از ضارب گذشتم او را تعقیب نکنند. مأمورین نظمیه و‏‎ ‎‏رؤسای عدلیه و دکتر آمدند و به معالجه پرداختند. دادگستری خمین و نظمیه جریان را‏‎ ‎‏تشریح کردند و به آنها نیز گفتند من از مرتکب صرفنظر کردم ولی ماموران عدلیه و نظمیه‏‎ ‎‏می گفتند گذشت شما در تعقیب و مجازات و زندان اثری ندارد و باید محاکمه و مجازات‏‎ ‎‏شود. اختلال نظم عمومی است وتعقیب خواهد شد. طبیب معالج به دقت رسیدگی و‏‎ ‎‏معاینه کرد و گفت ضربه به ریه وارد شده و باید فوراً به تهران برود. با فرزندم آقای‏‎ ‎‏مهندس پسندیده حرکت کردیم و آقای هندی را در بیمارستان ویلا در تهران بستری‏‎ ‎‏کردیم و تحت جراحی و معالجه قرار گرفت. من هم به تهران رفتم و حضرت امام آن‏‎ ‎‏وقت چون تابستان بود، از قم به شمیران رفته بودند به ایشان اطلاع دادیم و با هم به‏‎ ‎‏عیادت رفتیم. مرحوم هندی اصرار داشت که اگر من فوت شدم دیه نباید بگیرند و من از‏‎ ‎‏او گذشتم. حضرت امام فرمودند مسئله دیه وتقاص با وارث است و گذشت شما اثری‏‎ ‎‏ندارد.‏

‏در مریضخانۀ ویلا نهایت مراقبت به عمل آمد و ایشان در صورت ظاهر معالجه‏‎ ‎‏شدند ولی عوارض بکلی قطع و رفع نشد. علت عمل ضارب این بوده که با شخصی‏‎ ‎‏محاکمه داشته است و مرحوم هندی وکیل طرف بوده است و ضارب نادم و پشیمان شده‏‎ ‎‏بود و گویا عمل وی بر اثر تحریک یک شخص خمینی بوده که شاید در خمین حیات‏‎ ‎‏داشته باشد و این محرک، یک خویشِ عالِم هم داشته است که آن عالم در اطراف تهران‏‎ ‎‏به امور شرعی اشتغال دارد و آن روحانی بعد از انقلاب خلع لباس شده است. ‏

‏مرحوم هندی برخورد خوبی با موافق و مخالف داشتند و منزل ایشان هم مأمن و هم‏‎ ‎‏مهمانخانه برای واردین و اهالی بود و بخوبی در حضور خودشان و حتی در غیاب‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 132
‏خودشان از واردین پذیرائی می کردند در غیبت ایشان حاج مسیب پارسا (یتیمی سابق)‏‎ ‎‏مهماندار و مهمان نواز بود و من هم گاهی برحسب ضرورت شرکت می کردم در زمان‏‎ ‎‏حکومت دکتر مصدق آقای صدرالاشراف منزل ایشان آمد و من هم ملاقات کردم‏‎ ‎‏نمی دانم آقای هندی خمین بود یا نبود یکی از علمای بسیار متدین و ساده مقیم خمین به‏‎ ‎‏دیدن مرحوم صدرالاشراف آمد و بیرون عمارت ایستاد و گفت باید اجازه برای ورود به‏‎ ‎‏من بدهد. آمد و اجازه گرفت با صدرالاشراف مصافحه و معانقه کرد و گفت قرة الاعین‏‎ ‎‏تقاضا دارم از خمس نفت مبلغی به من بدهید که به مصارف خودش برسانم. ایشان‏‎ ‎‏جواب دادند فعلاً شرکت نفت کاری انجام نمی دهد و پس از چند دقیقه خداحافظی کرد‏‎ ‎‏و رفت. این عالم بسیار فاضل و متدین و صالح و مرجع دینی عامۀ مردم کمره و بربرود‏‎ ‎‏بود بعضی اولاد ایشان در حیات و مرجع امور هستند. مرحوم صدرالاشراف با مرحوم‏‎ ‎‏دکتر مصدق همکاری نداشت و پیر و بازنشسته بود و از رجال متدین و صالح و اهل‏‎ ‎‏محلات بود پسرشان مرحوم سید کاظم خان دادستانی فهمیده و مطلع و با کفایت‏‎ ‎‏صحیح العمل بود چند برادر نیز داشت و چند داماد. رجال خوب در زمان رضا شاه و‏‎ ‎‏محمد رضا شاه زیاد بودند و کراراً در ماموریتها با رفتار شایسته امور را حل و اصلاح‏‎ ‎‏می نمودند. برای خود من (پسندیده فعلی و هندی سابق) مکرر حسب الامر مامور‏‎ ‎‏بررسی و تحقیق بودند و با صداقت عمل می نمودند. این موضوع عالم متقی (کنار گود و‏‎ ‎‏معرکه) خمین که از مرحوم صدرالاشراف [خمس] نفت را تقاضا داشت برای این نوشتم‏‎ ‎‏که رویه اکثریت روحانیان آن زمانها این طریق بود و سیاست را شاید الحاد و زندقه به‏‎ ‎‏حسب القاء مخالفین تصور می نمودند و حالیه پس از قیام حضرت امام خمینی از 1342‏‎ ‎‏شمسی به بعد کم کم در معرکه وارد و حقایق جلوه گر گردید و دانستند که سیاست با‏‎ ‎‏دیانت اسلام همساز و همیار است و همکاری دارد و باید طبق موازین اسلامی حکومت‏‎ ‎‏شرعی جاری و معمول شود.‏


کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 133

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 134