اوائل حکومت رضاخان حکام، معمولاً سوار و تفنگچی و فراش و فراش باشی و چوب و فلک و ترکه، و بعضی شاید میرغضب هم داشتند. و مخصوصاً بختیاریها دستور قتل و غارت هم می دادند به تفاوت اخلاق و رفتار رؤسا، و دلیلی هم اقامه می کردند از قرآن مجید؛ القارعة مالقارعة یعنی غارت دستور قرآن است القارعة ماالقارعة تبدیل به غارت شده بود و با امیر مفخم که در حوزه لرها خودش اعلام کرده بود سوارهای بختیاری (لر) نباید به منزل مردم بریزند و بروند موافق نبودند و بعضی ها می گفتند در حکم امیر مفخم اسمی از سوارهای امیر جنگ یا سردار ظفر نبرده بنابراین حکم ایشان ما را شامل نمی شود و می رفتند و می بردند می خوردند و می زدند و مردم چاره ای نداشتند حال الناس اینگونه بود قبل از طلوع سید ضیاء و رضاخان میرپنج دزدی و چپاول و غارت در سرگردنه ها و دزدی بسیار در اکثر جاها شایع بود رضاخان (یاغی معروف جوزانی) و حسین کاشی (کاشانی) و پسرش ماشاءالله خان سردار جنگ ساختگی و زَزّمیها و زلّقی ها و قره کهریزی ها همه جا و همه جا سر برداشته و مردم را به تنگ آورده بودند و این زمینه کودتا بود تا مردم زیر بار انگلیسها و کودتا بروند. اوضاع گیلان و قشون روس و بلشویک و نظایر آن و کرمانشاهان به همین منوال بود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 139