در این مجلس چه چیزها که نشد سلب آزادی از مردم، حکومت علی الاطلاق قشون سراسر کشور متأسفانه بعضی رجال دینی نیز در این امور کمک کردند مثلاً حاج ملا عباسعلی کیوان واعظ و گوینده مشهور و باسواد و مطلع در مسجد سپهسالار بالای منبر می گوید کلاه پهلوی (که از طرف جلو لبه داشت) کلاه حضرت ابوالفضل العباس است وقتی از منبر پایین می آید یک نفر از فضلا به نام آقای منیرالدین نوبخت محلاتی از او مطالبه مدرک می کند جواب می دهد فضولی نکن. حاج میرزا عباسعلی کیوان حدود 1330 قمری در اصفهان منبر می رفت و جزو فقرای شاه نعمت اللهی محسوب می شد و با آقا میرزا عباس پاقلعه ای رئیس دراویش روابط زیادی داشت در اصفهان وعاظ خوب زیاد بودند یکی که موقعیتش از همه بهتر بود مرحوم آقا میرزا محمد همدانی کوثر بود و جمعی دیگر آقای فانی و یکی از وعاظ تهران، سلطان الواعظین است و دیگران آقای حسام الواعظین و آقای میرزا محمود ملا عبدالله و برادرهای ایشان بودند مجالس وعظ و روضه رواجی بسزا داشت بعد حاج شیخ عباسعلی کیوان به تهران آمد در اصفهان علما به او خوش بین نبودند. در تهران برای منبر او مردم زیاد اجتماع می کردند. باسواد بود در 13ـ14 سالگی کتب نحو و صرف نوشته و علی المذکور انتظار داشت قطب شود و چون به این سمت معرفی نشد می گویند کنار رفت و از فقرا دوری جست العهدة علی الرواة. در مطالب استناد به کتب احادیث می کرد ولی استنادش منطبق نبود. واعظ مشهور دیگری در تهران بود بنام مرحوم حاج میرزا عبدالله تهرانی، و یکی هم محمد علی نجم الواعظین و جمعی دیگر نیز بودند و کتبی از آنها بیادگار مانده است. با مرحوم حاج میرزا عبدالله یک روز به دعوت امیرمفخم بختیاری یا شهاب السلطنه به خانقاه صفی علی شاه برای نهار رفتیم من جلو بودم و سایرین عقب. گویا مرحوم حاج میرزا عبدالله سومین نفر بود، نگاه کردم دیدم با دراویش به شکل خود آنها مصافحه کرد ولی جزو دراویش نبود اول ظهر که به آنجا رسیدیم رئیس دراویش مشغول نماز بود فرش و پوست آهو و گوسفند و قالی های کرمانی مرغوب که به شکل زیلوی نخی بافته شده بود فرش آنجا بود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 166