از جمله مسائل قابل توجه این عصر قضیه تبعیدی و زندانی آقای کاشانی است که در سالهای 21 یا 22 آقای کاشانی در قلعۀ فلک الافلاک خرم آباد زندانی بود، در این ارتباط آقای احمد طباطبایی می رود پیش آقای حاج آقای حسین قمی می گوید آقای کاشانی در خرم آباد تبعید است و شما برای آزادی ایشان اقدامی بکنید. برای آزادی آقای کاشانی همۀ آقایان اقدام کرده بودند و حتی آقای بروجردی و سایر آقایان ولایات و اینها و بعد آقای حاج آقا حسین فکر می کنم که یک تلگراف می کنند به دولت انگلستان یا به
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 197
«جورج» که دستور بدهید آقای کاشانی را آزاد بکنند. و به آقای احمد طباطبایی می دهند که شما ببرید در تهران به آقای بهبهانی بدهید و بگویید دستور بدهند که این تلگراف مخابره بشود او هم قبول می کند و به تهران می آید و آقای بهبهانی را ملاقات می کند آقای بهبهانی می گوید که این صلاح نیست. آقای قمی فرمود که باید مخابره شود. او به سهیلی تلفن می کند که به او بگویید که منزل آقای بهبهانی بیاید می گویند سهیلی صبحانه نخورده است، می گوید که بیاید صبحانه اش را اینجا بخورد بعد سهیلی اینجا می آید. آقای بهبهانی به سهیلی می گوید آقای قمی این تلگراف را داد و گفت باید مخابره شود این است که من هم از شما تقاضا دارم که دستور بدهید این مخابره شود. می گوید که تلگرافخانه ها در اختیار انگلیسیهاست و از ما نمی پذیرند و تا آنها اجازه ندهند تلگراف مخابره نمی شود و ممنوع است. می گوید که شما باید اقدام کنید که برای خود دولت و خود پادشاه انگلستان مخابره بشود. بعد از اینکه صبحانه اش را می خورد. به آقا احمد هم می گوید تلگراف را به تلگراف خانه ببر. آقا احمد هم تلگراف را برمی دارد به تلگراف خانه می دهد. می گویند که تلگراف ممنوع است و باید اجازه از سفارتخانه به ما برسد می گوید اجازه می دهند سرانجام دستور می دهند این تلگراف مخابره شود تلگراف به لندن مخابره می شود از سفارت لندن سؤال می کنند که حاج آقا حسین قمی اوضاعش چطوری است و چه جوری است؟ اینها جواب می دهند که آقای حاج آقا حسین قمی از مراجع تقلید و موجّه است و بین مردم خیلی موقعیت دارد و آنها هم دستور می دهند که آقای کاشانی آزاد بشود و ایشان از نتیجه اقدام آقای حاج آقا حسین قمی آزاد شد آقای کاشانی یک وقت هم تبعید بودند. «ساعد مراغه ای» رئیس الوزراء (نخست وزیر) دستور داده بود که تبعیدش کنید. علما به ساعد تلگراف می کنند که روی چه مبنایی آقای کاشانی را تبعید کردید؟ کاغذ را به دفتر نخست وزیر می دهند، رئیس دفتر آقای دکتر جواد صدر پسر صدرالاشراف بود که حالا زنده است کاغذ را آنجا می آورند آن هم مطالعه می کند می بیند که خود ساعد دستور تبعید را داده است، کاغذ و تلگراف را پیش ساعد می فرستد، ساعد زیرش می نویسد که دستور بدهید نظامیها تحقیق کنند چه کسی آقای کاشانی را تبعید کرده است و معنای تبعید چیست دکتر جواد صدر می رود پیش ساعد می گوید که شما خودتان تبعیدش کردید ما به نظامیها بنویسیم
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 198
که تحقیق کنند کی تبعید کرده؟ این درست نیست. ساعد گفته بود برای اینکه در پرونده اسمی از من نباشد این عمل را شما انجام بدهید ولو من کرده باشم؛ ولی نباید در پرونده این موضوع اسمی از من باشد اینست که دستور می دهد تا او را آزاد کنند بعد هم ایشان را از آنجا آزاد کردند و به تهران برگشت. مدتی بعد آقای کاشانی مریض شد و به بیمارستان رفت آن موقع نخست وزیر امینی بود دکتر علی امینی هم آدم زرنگی بود و خودش را به علما نزدیک می کرد و به بیمارستانی حوالی میدان بهارستان (طرفه فعلی) رفته در آنجا ایشان خوابیده بود. دکتر امینی به ملاقات و احوالپرسی آقای کاشانی رفت و همراه خود عکاس می برد و موقع بوسیدن دست آقای کاشانی از دکتر امینی عکس برمی دارد.
دکتر امینی در سال 1341 به منزل آقای خمینی هم رفت و من هم آنجا بودم اما عکسی با آقا نگرفت آنوقت شاید آقا اجازه نداند و منزل آقای دیگری هم رفت البته من یادم نیست قم که آمده بود بعدها من عکسی از آقای امینی و آقای شریعتمدار در حال ایستادن دیدم که چاپ و منتشر شده بود و به در و دیوار زده بودند و از آنجا هم منزل آقای دیگری رفت ولی عکس نگرفته بود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 199