بخش سوم: ظهور حکومت پهلوی در ایران

موضوعات اختلاف مصدق و کاشانی

‏ ‏

‏آیت الله کاشانی به دو جهت با مرحوم دکتر مصدق اختلاف داشتند که یک جهت حق با‏‎ ‎‏آیت الله بود و آن درجه و مقامی بود که دکتر مصدق به افسری که زمانی به امر پهلوی در‏‎ ‎‏عمارت پامنار آیت الله را کتک زده و به زندان انداخته بود، داده بود، یکی موضوع‏‎ ‎‏شهرداری بود که ایشان غیر از نصرت الله خان امینی دیگری را صالح می دانستند و به‏‎ ‎‏علاوه یکی از منسوبین نزدیک ایشان که خطش تقریباً خوب و شبیه خط آیت الله بود و‏‎ ‎‏منشی ایشان که ظاهراً نام خانوادگیش سلیمی که منشی مرحوم آیت الله و یکی از‏‎ ‎‏نزدیکترین اقوام ایشان بود و می توانسته شبیه ایشان بنویسد در امور مملکت مخصوصاً‏‎ ‎‏تجارت و ورود و خروج اجناس داخلی و خارجی دخالت و گاهی بدون اطلاع ایشان به‏‎ ‎‏امضای ساختگی به ادارات نامه می نوشتند و با یکی از تجار معروف گویا مرحوم‏‎ ‎‏همدانی یا همدانیان بود که من فراموش کردم شرکت تجاری داشتند و همین آقای‏‎ ‎‏سلیمی منشی ایشان نامه محرمانه مرا که به آیت الله نوشته بودم به یکی از رجال که‏‎ ‎‏مخالف دکتر مصدق بود و با قوام السلطنه و در بار بستگی تام داشت (شهاب خسروانی‏‎ ‎‏که عیالش بهائی بسیار زرنگ و طرار و لاابالی بود) داده بود و برادرهای شهاب خسروانی‏‎ ‎‏حزب یا شبیه حزبی داشتند و صاحب منصب و معروف و محلاتی بودند جمعی را در‏‎ ‎‏خیابان ژاله جمع کرده بودند تا در مراجعت ما از منزل دکتر مصدق و وزارت داخله‏‎ ‎‏مرحوم اللهیار صالح که حسینقلی خان همایونی خمینی را که با من در ماشین بود کتک‏‎ ‎‏بزنند و گماشتگان امیر حشمت از منزل وی که در ژاله بود در اکباتان جلو ماشین ما را‏‎ ‎‏گرفتند و اطلاع دادند و ما ژاله نرفتیم و به منزل مرحوم مهندس کشاورز داماد رفتیم. در‏‎ ‎‏موقع نخست وزیری قوام السلطنه در سال 1325 به وسیلۀ دکتر منوچهر اقبال طبیب‏‎ ‎‏مخصوص قوام السلطنه، قوام را در تجریش منزل شهاب خسروانی بردند که چون هوای‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 202
‏تهران بد است و آقای قوام السلطنه باید به محل خوش آب و هوایی برای رفع کسالت‏‎ ‎‏بروند. دکتر اقبال ایشان را به تجریش عمارت بسیار مفصل خسروانی برد و من در آن‏‎ ‎‏عمارت به ملاقات قوام السلطنه رفتم. پذیرایی منزل قوام بسیار تشریفاتی و در اطاق دیگر‏‎ ‎‏یا در بیرون انجام می شد و نزد ایشان شربت یا میوه و چایی نمی آوردند؛ ولی مرد فهمیده‏‎ ‎‏و عاقل و دانایی بود و از عهدۀ معاشرت و اغفال مردم برمی آمد.‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 203