بخش سوم: ظهور حکومت پهلوی در ایران

یکی دیگر از توطئه گران علیه مصدق و نحوۀ برخورد مصدق با او

‏ ‏

‏ابوالقاسم خان که پسر ششم امیرمفخم بختیاری بود در دورۀ نخست وزیری مصدق، به‏‎ ‎‏تحریک محمد رضا شاه علیه مصدق قشون کشی کرد و در بختیاری مشغول اخلال و‏‎ ‎‏مخالفت شد. موقعی که از تهران قصد داشت به چهار محال بختیاری و میزدج برود به‏‎ ‎‏مرحوم دکتر مصدق اطلاع دادند که قصد خروج و تمرد و اخلال دارد او را بازداشت‏‎ ‎‏کنید. جواب داده بود چگونه وقتی هنوز عملی مرتکب نشده، مورد مؤاخذه قرار گیرد؟‏‎ ‎‏دکتر مصدق پابند به قوانین بود و از قانون تجاوز نمی کرد و حتی حاضر نبود اطرافیانش‏‎ ‎‏تخطی از قانون ـ ولو به نفع او باشد ـ بنمایند. به خاطر دارم مرحوم سید محمد علی خان‏‎ ‎‏کشاورز صدر، استاندار تهران و دوست او گفته بود اجازه دهند انتخابات را با افراد‏‎ ‎‏صالح و کاندیدای خوب انجام دهیم. وزیر کشور مرحوم اللهیار صالح از رجال و نیز‏‎ ‎‏صالح بود و بعد آقای دکتر غلامحسین خان صدیقی که مردی درست و قانونی بود وزیر‏‎ ‎‏کشور شد و هر دو از صلحا بودند. آقای میرزا هادی خان اشتری هم که قبلاً یا بعداً،‏‎ ‎‏استاندار بود و هیچکدام از قانون تخطی نمی کردند. دکتر مصدق به آقای کشاورز صدر‏‎ ‎‏که اصلاً اهل دهات خمین و مورد علاقه دکتر مصدق بود گفته بود اگر شما یا آقای مکی‏‎ ‎‏(حسین مکی) که به منزلۀ چشم من یا بازوی من هستید (تقریباً به این عناوین) چنین‏‎ ‎‏عملی انجام دهید، من با شما نمی توانم دوستی یا رفاقت داشته باشم. برای مثال آقای‏‎ ‎‏دکتر صدیقی یک روز به ایشان می گوید از زندانیها سه نفر بی تقصیریشان ثابت شده.‏‎ ‎‏آقای نصرت الله امینی اراکی شهردار تهران که الآن زنده است (و دکتر صدیقی نیز زنده‏‎ ‎‏است) که هر دو حاضر بوده اند، آقای مصدق می گوید فردا آنها را آزاد کنید. شهردار‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 203
‏می گوید به چه مجوزی تا فردا در زندان بمانند. دکتر با حال گریه می گوید همین الساعه‏‎ ‎‏بروید و آنها را آزاد کنید (یادشان بخیر نظیر این امور از مرحوم اللهیار صالح و دکتر‏‎ ‎‏صدیقی و سایر متصدیان امور مخصوصاً دکتر شایگان و خود دکتر مصدق زیاد به خاطر‏‎ ‎‏دارم). ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 204