من دو مرتبه یا بیشتر به صورت غیر قانونی به دست رئیس ساواک به نام ناصر مقدم تبعید شدم به نظر من مقدم مرد لایق و قابل استفاده ای بود و تبعید من هم به صورت
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 220
اسمی و امری بود نه رسمی. من بعد از چند روز نوشتم که نمی توانم در خمین بمانم و به قم می روم و آمدم. آخرین مرتبه تبعید قانونی و منطبق با موازین بود که به انارک و فریدن و خمین تبعید شدم. آن را هم وکلای دادگستری و محاکم در باطن با ما همراه بودند و حتی آقای دستغیب و آقای حاج شیخ علی اصغر (مروارید) و دو سه نفر دیگر با توصیه من آزاد شدند و آقای کمره ای (آقای میرزا حسن خان) و دکتر پیراسته رفتند و نشستند و آنان را آزاد کردند به شرط اینکه آقای دستغیب خراسان به زیارت بروند نه شیراز.
این امور بسیار است، مثلاً اتفاق نامساعدی پیش آمد پسر کوچک من سید محمد تقی پسندیده در دفتر رسمی من و در حضور آقای اسدالله صابری شهردار و آقای حاج حسین خان بهرامی رئیس انجمن شهر و شاهدوست که کاسب گوشت بود و جمعی دیگر به محمد رضا شاه رسماً فحش داد. شاهدوست استشهاد کرد و داد جمعی امضا کردند شهردار و رئیس انجمن هم حضور داشتند. شهود شهادت دادند و شهردار تکذیب کرد ولی رئیس انجمن سیاستمداری کرد و گفت که من نبوده ام. در هر صورت شهربانی، محمد تقی را محرمانه احضار و استنطاق می کرد. او چون در موقع نظام وظیفه درجه دار یا افسر بود گفت: چطوری یک نفر نظامی به اعلیحضرت اهانت می کند؟ بعد به من تلفن کردند که یک نفر ضامن برای محمد تقی بفرستید. ما هم آقای حاج محمد تقی مستوفی را فرستادیم. او را آزاد کردند. اول ساواک اراک، بعد ساواک کل از طرف آقای ناصر مقدم او را احضار کردند ولی از کار او که دفتریار من بود جلوگیری نکردند. یک بخشنامه یا تصویب نامه درست کردند که دفتریار نباید از اقارب سر دفتر باشد و به من ابلاغ کردند که او را برکنار و عزل نماید. چون تصویب نامه و بخشنامه نمی تواند مغایر قانون باشد و به قوانین احاطه داشتم، نوشتم من صلاحیت عزل او را قانوناً ندارم خود شما این کار را انجام دهید، آنها هم قانوناً نمی توانستند عملی انجام بدهند و این کار عملی نشد بعد هیئت دولت تصویب نامه صادر کردند که هیأت تفتیشیه به دفاتر سرکشی کنند و گزارش (ظاهراً سه سال را) بدهند که عملیات و دستورات دولت را دفاتر انجام داده اند یا خیر. خلاصه آمدند و حدود زیادی تخلف گزارش دادند که پسندیده چنین و چنان کرده است و برخلاف عمل کرده است و به دادگاه انتظامی دادند. دادگاه از من سؤال کرد و من کاملاً جواب مستدل دادم. به دادگاه انتظامی فشار آوردند جواب دادند گزارش بازرس درست
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 221
نیست. بد نیست بازرس را معرفی کنم، بازرس آقای تاج بخش بود و این گزارشها نقش بر آب شد و رأی صادر کردند که فلانی محکوم است به یک هزار ریال جریمه جهت دفتر اسناد رسمی و پانصد ریال جریمه برای دفتر ازدواج، آن هم مستند به دلیل نبود. حکم را به ما ابلاغ کردند و وجه را فرستادیم و گرفتند و به دادگاه تجدیدنظر دادند. دادگاه تجدید نظر با اعلام ابلاغی به من، تقاضای جواب کردند نوشتم دادگاه تجدیدنظر به فلان دلیل صلاحیت رسیدگی ندارد و بعد ناصر مقدم به مرحوم اخوی (حاج سید نورالدین) گفته بود تقی را بگویید بیاید تا ما به او کمک مالی کنیم ایشان هم رد کردند. وقتی نتوانست کاری بکند و هیأت تفتیشیه هم نتوانستند عملی انجام دهند متوسل به یک ماده قانونی شدند که وزیر دادگستری حق دارد در مورد تخلف، ابلاغ انفصال موقت تا شش ماه یا نمی دانم یک سال صادر کند. به آقای دکتر جواد صدر فشار آوردند ایشان زیر بار نرفتند به من گفتند من رأی ندادم. بعد ابلاغ کردند که بر حسب تصمیم وزیر دادگستری دفتر شما برای مدت شش ماه معلق می شود. جواب دادم ابلاغ باید با امضای وزیر باشد چون فقط وزیر دادگستری می توانند این کار را انجام دهند و سلحشور وزیر نیست که امضا کرده ولی با این حقه به خاطر سید محمد تقی که به شاه اهانت کرده دفتر را منحل کردند و به او شغلی هم ندادند و دفتر به تعلیق دائمی تبدیل شد. بد هم نبود. اینها شمه ای از جریانات است. در دادگستری نیز مرا برای محاکمه خواستند در تهران با رئیس محکمه سوابق زیاد داشتم در جلسه اول به نفع من اقدام کرد شکایت هم دروغ بود حالا نوبت به قیام و مواقع صدور قیام حضرت امام خمینی می رسد.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 222