پیوستها

مختصری از شجره نامۀ خاندان حضرت امام(س) به قلم حشمت الله‌ ریاضی یزدی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

‏ ‏

به قلم حشمت الله ریاضی یزدی

‏ ‏

‏ ‏

‏هر کسی کو دور ماند از اصل خویش‏‎          ‎‏ بازجوید روزگار وصل خویش‏

‏ ‏

‏در سال 766 هجری قمری کاروان کوچکی از کشوری که زیر پای سم اسبان مغول و‏‎ ‎‏خوانین و شاهان محلی له شده و جغدان بر خرابه های آن نوای شوم مرگ می سرودند و‏‎ ‎‏در هر سو جوی خون روان بود، جهت تبلیغ اسلام عازم کشمیرِ مینوسرشت شد؛ که‏‎ ‎‏زیبایی اش رشک بهشت برین بود، ولی تیرگی کفر و شرک همۀ آنجا را فراگرفته بود. اگر‏‎ ‎‏چه سیداشرف الدین بلبل شاه در شوال 725 سلطان دنچن بودایی را به آیین مقدس‏‎ ‎‏اسلام در آورده بود ولی تعداد مسلمانان و بویژه مؤمنان اندک بود. این کاروان کوچک  که‏‎ ‎‏سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی کردی در رأس آن بود از طرف عارف بزرگ حضرت‏‎ ‎‏میرسیدعلی همدانی جهت ارسال پیام نور و عرفان به آن سرزمین گسیل شده بود.‏‎ ‎‏سیدحیدر و سیدحسن سمنانی و تاج الدین سمنانی مورد احترام سلطان شهاب الدین‏‎ ‎‏شاهمیری قرار گرفتند و با خیال راحت به تبلیغ پرداختند. پس از پنج سال سیدحیدر که‏‎ ‎‏زمینه را برای ورود موکب سیدعلی همدانی مناسب یافت از کشمیر نخست به مکه‏‎ ‎‏معظمه شتافت و پس از ادای فریضۀ حج به ایران بازگشت و سیدعلی ـ دایی و پدرزن و‏‎ ‎‏مراد و استاد خویش ـ را جهت حرکت به کشمیر برانگیخت و میر سیدعلی همراه با‏‎ ‎‏هفتصد تن از سادات هنرمند ـ که هر کدام در هنر معماری و سنگتراشی و قالیبافی استاد‏‎ ‎‏بودند ـ در سال 774 و به قولی 776 هجری قمری عازم کشمیر شد؛ به محض ورود‏‎ ‎‏دسته دسته هندوان و بوداییان خدمت سیدعلی و مبلغان وی از جمله سیدحیدر و‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 259
‏سیدحسن و سیدتاج الدین و غیره شتافتند و به آیین اسلام گرویدند تا جایی که رؤسای‏‎ ‎‏کیشهای باطل، خود نزد سید آمدند اظهار اسلام نمودند و معابد خویش را به مسجد بدل‏‎ ‎‏می ساختند. سیدعلی مبلغانی به تبت و کاشغر فرستاد و حدود یک صد هزار نفر در‏‎ ‎‏مدت اقامت سیدعلی که در بین سالهای 776 و 781 و 785 بود مسلمان شدند، گرچه‏‎ ‎‏سیدعلی همدانی به سال 786 رحلت نمود، این سیر همچنان ادامه یافت و خواجه‏‎ ‎‏اسحاق ختلانی و سیدحیدر فوق الذکر و سیدمحمد بن سیدعلی و برادران سمنانی به کار‏‎ ‎‏خود ادامه دادند. ما حصل کلام اینکه سیدحیدر صفوی موسوی جد اعلای آیت الله سید‏‎ ‎‏روح الله موسوی خمینی، خواهر زاده و داماد سیدعلی همدانی ـ قدس الله سره العزیز ـ‏‎ ‎‏بود و سیدعلی به هفده واسطه از طریق حسین بن علی (ع) به امیر مؤمنان می رسید و از‏‎ ‎‏طرف مادر با شانزده واسطه سیدحسینی بود بنابراین سیدحیدر سید موسوی از طرف‏‎ ‎‏پدر و از طرف مادر سیدحسینی بود. سیدحیدر با تألیف دو رساله، یکی به نام «نفحة‏‎ ‎‏العرفان» در عرفان و دیگری «هدایة المسترشدین» در حقانیت مذهب امامیه به آینه دار‏‎ ‎‏معرفت معروف شد. از همسرش بی بی بارعه دختر سیدعلی صاحب دو پسر به نامهای‏‎ ‎‏سیدمحمد جبل العاملی و سیدمحمد صابر گردید، در شجرۀ او 975 تن از علما بوده اند‏‎ ‎‏که این شجره نزد سادات تپلی بوده در هندوستان موجود است. ضمناً سیدعلی ابن الرضا‏‎ ‎‏در رسالۀ «کحل الجواهر» می نویسد: میرحیدر موسوی اردبیلی و سیدحسین کبروی‏‎ ‎‏(سمنانی) از طرف سلاطین شهمیری قاضی ناحیه حراج و یمراج بودند و چون به سلک‏‎ ‎‏امامیه تعلق داشتند و مُبلغ امامیه بودند و قضاوت ممکن بود به تبلیغ آنها لطمه وارد‏‎ ‎‏سازد، از سمت قضاوت استعفا کردند و به کار تبلیغ پرداختند و در آن وقت سلطان‏‎ ‎‏کشمیر سلطان اسکندر بت شکن، که بنا به تشویق بزرگان سابق الذکر عمر را وقف‏‎ ‎‏خدمت به اسلام و مبارزه با بت پرستی نموده بود به آنان احترام بسیاری می گذاشت؛‏‎ ‎‏سرانجام این دو بزرگوار به شهادت رسیدند. سیدحیدر علاوه بر دو فرزند که از بی بی‏‎ ‎‏بارعه به نامهای سیدمحمد جبل العاملی و سیدمحمد صابر داشت، از دختر میر محمد‏‎ ‎‏مدنی نیز پسری به نام سید فیروز و دختری به نام فاطمه داشت که همه فرزندان راه پدر‏‎ ‎‏را ادامه دادند؛ ولی سیدمحمد جبل العاملی آنچنان درخشید که وی را نوربخش ثانی‏‎ ‎‏لقب دادند. ‏


کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 260
‏     سیدمحمد جبل العاملی با دختر میرمحمد همدانی پسر سیدعلی همدانی ازدواج کرد‏‎ ‎‏(دخترعمه و پسردایی)، وی هم مورد احترام سلطان زین العابدین جانشین سلطان‏‎ ‎‏اسکندر بود. این سلطان عدالتپرور و آزاده دست سیدمحمد را برای تبلیغ باز گذارده‏‎ ‎‏املاکی از نواحی کشمیر بدو بخشید و گه گاه به ملاقات وی آمده از حضورش بهره مند‏‎ ‎‏شده و علم و عرفان می آموخت. سیدمحمد از طرف پدر زن خود میرمحمد همدانی بن‏‎ ‎‏سیدعلی همدانی جهت تبلیغ به تبت و کاشغر می رفت. دکتر محمد شجاع در کتاب خود‏‎ ‎‏به نام «کلکت و ستابرتان» می نویسد: سیدمحمد نوربخش (نوربخش ثانی) خلیفه و‏‎ ‎‏خواهرزادۀ میرمحمد همدانی مسئول تبلیغ در بلستان است. راجۀ کاشغر (غازی تهیم) و‏‎ ‎‏راجۀ وکیل به دست ایشان مسلمان شدند و پیرو مذهبی اثنی عشری گردیدند. سرانجام‏‎ ‎‏سیدمحمد نوربخش ثانی، چون پدرش به شهادت رسید و ارادتمندانش جسد وی را به‏‎ ‎‏مالوه آورده مدفون نمودند.‏

‏     سید عبدالغنی فرزند سیدمحمد جبل العاملی، وی را به علت سیر و سلوک و مقام‏‎ ‎‏شامخی که داشت قدوه المرتاضین و سراج الملة و الحق یاد می کنند. وی در ساختن‏‎ ‎‏امام باره تاریخی در جدی بال با امام العارفین میرشمس الدین عراقی مروج با استقامت‏‎ ‎‏شیعه در کشمیر همکاری داشت و از بزرگان کبرویه بود. از او سه پسر به نامهای‏‎ ‎‏سیدعبدالله و سیدحسین و سیدحسن ماند. سیدعبدالله مردی عالم بود و رسالۀ‏‎ ‎‏«انوارالهدی» را تحریر نمود و به تبلیغ اسلام می پرداخت و بعضی از افراد خانواده اش‏‎ ‎‏اهل علم بوده و مدت هفتاد سال به امامت جماعت می پرداختند و اما میرسید حسین از‏‎ ‎‏بزرگان کبرویه نوربخشیه بود و سرانجام به شهادت رسید و فرزندی نداشت.‏

‏     میر سیدحسن، نیز از بزرگان کبرویه نوربخشیه و جامع علوم عقلی و نقلی بود دو پسر‏‎ ‎‏به نامهای سید نوروز و سید باقر داشت و خود نیز چون برادر و پدر و جدش در راه تبلیغ‏‎ ‎‏به شهادت رسید.‏

‏     سیدنوروز بن سیدحسن که او هم همراه با برادرش سیدباقر در راه تبلیغ به شهادت‏‎ ‎‏رسید. سید عبدالهادی فرزند سیدنوروز شهید، برای اثبات سیادت خود شجرۀ نسب‏‎ ‎‏خود را تا امام موسی کاظم(ع) را نوشت و همراه با قرآن کریم به خط کوفی که کتابت‏‎ ‎‏حضرت علی(ع) بود به نواب محمد ابراهیم خان حاکم کشمیر داد. پس از درگذشت وی‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 261
‏دو نفر از افراد خانواده او در میر بحری و دولت آباد ساکن شدند و به تبلیغ پرداختند و‏‎ ‎‏سادات میربحری از آنانند؛ ولی پسرش سیدیحیی در دولت آباد ساکن گردید.‏

‏     سیدیحیی نیز چون پدرش عبدالهادی به زهد و تقوا شهرت داشت.‏

‏     سیدحسن بن سیدیحیی بن سیدعبدالهادی، معروف به آقا حسین در علم و عمل و‏‎ ‎‏زهد و تقوا بی نظیر بود و آثار متعددی داشت از جمله «شرح قانون ابوعلی سینا»،‏‎ ‎‏«ریاض الامه»، «ترجمه اردوی مفتاح الفلاح».‏

‏     حکیم سیدامیرالدین بن سیدحسن، وی عالم عامل بود و مرثیه هم می سرود و در‏‎ ‎‏علم حکمت رساله هایی تألیف نمود. وی برادری به نام سیدهادی داشت که در علم و‏‎ ‎‏حکمت مهارتی داشت و پسر او علامه سیدرضا صاحب شرافت بود و یکی از دختران‏‎ ‎‏سیدهادی با حاجی باقر در ایران ازدواج کرده بود، از این رو او به ایران رفت و آمد‏‎ ‎‏داشت. یکی از پسران علامه سیدرضا، سیدعلی معروف به ابن الرضا علامۀ زمان و‏‎ ‎‏صاحب کتاب «کلح الجواهر» بود و دیگر سیدعسگر بود که اولادش در نجف سکونت‏‎ ‎‏گزیدند. فرزندان علامه ابن الرضا، سیدمحمد طیب و سیدمصطفی بودند. سید مصطفی‏‎ ‎‏به عنوان استاد در جامعه باب العلم به تدریس مشغول بود و پسرش سیدمحمد انیس‏‎ ‎‏کاظمی مؤلف «رشحات کوثر» می باشد.‏

‏     سیدصفدر بن حکیم سیدامیرالدین، وی به علت اغتشاشات فرقه ای در سال 1246‏‎ ‎‏همراه با دو فرزند خود سید بزرگ و سیدعبدالله از دولت آباد به لکنهو آمد و سیدعبدالله ‏‎ ‎‏به مقام استادی نواب واحد علی شاه حاکم لکهنو رسید و سه پسر داشت به نامهای‏‎ ‎‏سیدمصطفی، سیدقاسم و سیدانوار. و اما پسر سوم سیدصفدر حکیم، سیدجواد بود که‏‎ ‎‏طبیب شاهی شده بود و طبیب کرنل میان سینگ گردید، وی ازدواج نکرد و در سال‏‎ ‎‏1264 وفات یافت.‏

‏     سیدبزرگ بن سیدصفدر، وی پنج پسر داشت به نامهای سیداحمد،‏‎ ‎‏سیدعبدالحکیم معروف به حکیم شاهی شاهنواز، و سید قاسم، سیدبزرگ همراه‏‎ ‎‏پسر بزرگ خود به کشمیر آمد، در همین زمان یک تاجر ایرانی که با او قرابت‏‎ ‎‏داشت، سید احمد را به دامادی خود انتخاب کرده به ایران برد و دوباره به کشمیر آمده و‏‎ ‎‏بعد برای همیشه به ایران بازگشت و خود سیدبزرگ به لکنهو رفت و یک بار به کشمیر‏‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 262
‏آمد ولی در غائله اختلافات شیعی و سنی در سال 1289 منزل ایشان را آتش زدند و تنها‏‎ ‎‏در سرینگر هفتصد خانۀ شیعه را سوزاندند. سید بزرگ هم زخمی شد و به لکنهو‏‎ ‎‏بازگشت و وفات یافت و در کوله کنج دفن شد. تفصیل این پیشامد را حکیم سیدمحمد‏‎ ‎‏فرزند ابن الرضا مذکور به فارسی نوشته است و شجره نامه هم که شامل علما و سادات‏‎ ‎‏این سلسلۀ جلیله است در نزد سیدانیس کاظمی که ساکن شاه آباد جوندی بوده وجود‏‎ ‎‏دارد. طبق این شجره نامه، سیداحمد فرزند سید بزرگ ملقب به دین علی شاه کشمیری‏‎ ‎‏از محلۀ دولت آباد برای ازدواج به ایران رفت و سیدعبدالحکیم برادر سیداحمد طبیب‏‎ ‎‏شاهی گشت. سیداحمد در خمین ساکن شده ازدواج کردند. البته تنها اختلافی که بین‏‎ ‎‏این شجره و آنچه جناب آیت الله پسندیده نوشته اند آن است که در شجرۀ مورد استناد‏‎ ‎‏اینجانب آمدن سیداحمد به ایران 1261 و در شجرۀ ایشان 1256 ذکر شده و دیگر آنکه‏‎ ‎‏در این شجره نامه سیدبزرگ ذکر شده ولی در شجرۀ ایشان لقب سیدبزرگ که دین علی‏‎ ‎‏شاه بوده آمده است. ضمناً لازم به توضیح است که در موقع تبعید امام خمینی به ترکیه‏‎ ‎‏آقا سیدیوسف صاحب از ایشان دعوت به عمل آوردند که به کشمیر بیایند، مشارالیه‏‎ ‎‏فرمودند دلم زیاد می خواهد که به کشمیر بیایم که وطن اجدادی است ولی سرانجام به‏‎ ‎‏وطن اصلی خود ایران بازگشتند و کار که اجدادشان در کشمیر به نحو نه چندان کامل‏‎ ‎‏انجام دادند در ایران به انجام رساندند. السلام علیکم و رحمة الله و برکاته العبد المذنب‏‎ ‎‏الفقیر ـ حشمت الله ریاضی.‏


کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 263

‎ ‎

کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 264