دشمن خیلی اصرار داشت که ما علیه امام چیزی بگوییم، ولی نمی توانست به هدفش برسد و از بچه هایی که ما با آنها بودیم هیچ گاه چنین موردی مشاهده نشد. موقعیت طوری بود که عراقی ها به هیچ شکل حریف ما نمی شدند. حتی کسانی که با ما همراه نبودند و بچه هایی بودند که خودشان را خیلی با بقیه قاطی نمی کردند و به اصطلاح، یک مقدار آن طرفی بودند نیز، به هیچ شکل اهانت نمی کردند؛ مگر چند نفر انگشت شمار
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 2
که دیگر از خود عراقی ها شده بودند و از اول با خود آنها کار می کردند. تازه خود آنها هم جرأت نمی کردند به امام اهانت کنند.
درست است که ما در آنجا اسیر بودیم، ولی چون از گروههای اول اسرا بودیم، هیچ وقت اجازه نمی دادیم عراقی ها به امام چیزی بگویند، چون ما جلو آنها می ایستادیم و علاوه بر این، جوابشان را هم می دادیم.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 3