بنده یک بار در اواخر جنگ و نزدیک زمان آتش بس، خواب امام را دیدم. امام جلوی
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 5
منزلشان نشسته بودند و برای مردم سخنرانی می کردند و می فرمودند: ناراحت نباشید، بالاخره جنگ تمام می شود و فرزندانتان می آیند! البته، من نمی دانستم اسیر هستم. صبح که از خواب بیدار شدم، خوابم را برای دوستان تعریف کردم و آنها در تعبیر این خواب گفتند که ان شاءالله فرج نزدیک است و جنگ همین روزها تمام می شود. اتفاقاً، بعد از مدتی این اتفاق افتاد.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 6