داوود عباس زاده

پدربزرگ

‏بنده در نامه هایی که به منزل می نوشتم از امام به نام پدربزرگ یاد می کردم و می گفتم:‏‎ ‎‏حتماً سلام مرا به پدربزرگ برسانید، و چون نمی شد خیلی واضح از امام صحبت کنم به‏‎ ‎‏همین قدر اکتفا می کردم. بعضی از دوستان هم نامه هایی به طور خیلی محرمانه به امام‏‎ ‎‏نوشته بودند که می گفتند جوابشان آمده است. امام هم دعا می کردند که اسرا با افتخار‏‎ ‎‏برگردند و این خیلی باعث خوشحالی بچه ها می شد.‏

‎ ‎

کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 6